1ـ مفهوم تعصّب و انگيزه هاى آن
«تعصّب» از مادّه «عَصَب» در اصل به معنى رشته هايى است كه مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پيوند مى دهد، سپس اين مادّه به معنى هر نوع وابستگى شديد فكرى و عملى آمده است كه غالباً بار منفى دارد هر چند وابستگى هاى مثبت نيز در مفهوم آن افتاده است كه شرح آن در بحث هاى آينده به خواست خدا خواهد آمد.
بديهى است وابستگى هاى غير منطقى نسبت به شخص يا عقيده و يا چيزى انسان را به لجاجت و تقليد كوركورانه نسبت به آن وادار مى كند، و سرچشمه بسيارى از كشمكشها و جنگ ها و خونريزيها و اختلافات مستمر است.
هرگاه اين گونه تعصّب ها از ميان جامعه انسانى برود و مردم تسليم منطق و حرف حساب باشند بسيارى از اختلافات برچيده مى شود و آرامش بر جوامع بشرى حاكم مى شود.
چنين تعصّبى كه نتيجه مستقيم آن لجاجت و تقليد كوركورانه است از امور زير سرچشمه مى گيرد:
1ـ حبّ ذات و علاقه شديد به نياكان ـ حبّ ذات افراطى سبب مى شود كه انسان نسبت به هر چيزى كه به او ارتباط و پيوند دارد دلباختگى و دلدادگى نشان دهد از جمله نسبت به پدر و نياكان و آيين و رسوم آنها.
اين وابستگى شديد عامل انتقال بسيارى از خرافات و زشتى ها به بهانه حفظ آداب و سنن، از نسلى به نسل ديگر مى باشد، و حجابى در برابر معرفت و شناخت حق است.
دفاع و طرفدارى شديد از قوم و قبيله گاه به جايى مى رسد كه بدترين افراد قبيله و زشت ترين آداب و سنن آنها در نظر افراد متعصّب بسيار زيبا جلوه مى كند در حالى كه بهترين افراد قبايل ديگر و عالى ترين آداب و سنن آنها در نظر آنها زشت و بى معنى است!
2ـ پايين بودن سطح فكر و فرهنگ ـ هر قدر سطح فكر مردم كوتاه تر و فرهنگ آنها ضعيف تر باشد، تعصّب هاى جاهلانه و لجوجانه و تقليدهاى كوركورانه در ميان آنها
بيشتر است، به عكس هر قدر سطح فكر بالاتر رود و فرهنگ كامل تر شود توجّه او به منطق و استدلال و نفى تعصّب و لجاجت و جانشين ساختن تحقيق به جاى تقليد كوركورانه بيشتر مى شود.
3ـ شخصيّت زدگى عامل ديگرى براى تعصّب و تقليد كوركورانه است ـ گاه شخصى در نظر انسان چنان قداست پيدا مى كند كه گفتار و رفتار او از دايره نقد خارج مى شود هر چند از نظر علمى و اخلاقى در سطح پايينى قرار داشته باشد و همين امر سبب مى شود كه عدّه اى چشم و گوش بسته به دنبال او بيفتند و به خاطر او جان و مال خود را از دست بدهند، بى آنكه در محتواى سخنان و رفتار او كمترين انديشه كنند!
4ـ انزواى اجتماعى و فكرى يكى ديگر از اسباب تعصّب است ـ وقتى انسان در خودش و محيط فكرى و اجتماعيش فرو برود و از جوامع و افراد ديگر و افكار آنها بى خبر بماند نسبت به آنچه در اختيار اوست سخت وابسته مى شود، در برابر آن تعصّب مىورزد، در حالى كه اگر با ديگران بنشيند و فكر خود را با افكار ديگران مقايسه كند نقطه هاى قوّت و ضعف و مثبت و منفى به زودى آشكار مى گردد، و به او اجازه مى دهد بهترين انتخاب را داشته باشد.