1- نكوهش غرور در روايات اسلامى
مذمّت از اين خوى زشت در احاديث اسلامى نيز بازتاب گسترده اى دارد:
1ـ در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «سُكْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ اَبْعَدُ اِفَاقَةً مِنْ
سُكْرِ الْخَمُورِ!; مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانى تر است».(1)
2ـ در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «جِمَاعُ الشَّرِّ فِى الاِْغرَارِ بِالْمَهَل وَ الاِْتِّكَالِ عَلَى الْعَمَلِ; كانون بدى ها در مغرور شدن به مهلت الهى و اعتماد بر اعمال(ناچيز) است».(2)
انسان عمل خير ناچيزى انجام مى دهد و به وسيله آن خود را اهل نجات مى داند و آزادى بى قيد و شرطى براى خود قائل است يا اينكه گناهانى از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش مى شود.
3ـ در حديث ديگرى از آن حضرت مى بينيم غرور ضدّ عقل شمرده شده است، مى فرمايد: «لاَيُلْقَى الْعَاقِلُ مَغْرُوراً; آدم عاقل هرگز مغرور ديده نمى شود».(3)
4ـ در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم كه غرور، انسان را در انبوهى از خيالات گرفتار مى سازد و اسباب نجات را از او قطع مى كند: «مَنْ غَرَّهُ السَّرَابُ تَقْطَعَتْ بِهِ الاَْسْبَابُ!; كسى كه سراب ها او را فريب دهد و مغرور سازد اسباب(نجات) از او قطع مى شود»!(4)
5 ـ همان امام بزرگوار در تعبير زيباى ديگرى در باره گروهى از منحرفان مى فرمايد: «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ; آنها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فريب آن را آبيارى كردند و محصول آن را كه بدبختى و هلاكت بود درو كردند»!(5)
6 ـ در سخن ديگرى آن حضرت غرور و خودبينى را يكى از موانع پندپذيرى انسان مى شمرد، مى فرمايد: «بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حَجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ; در ميان شما و موعظه حجابى از غرور است»!(6)
7ـ و نيز از همان حضرت در جمله كوتاه و پرمعنى ديگرى آمده است: «طُوبَى لِمَنْ لمْ تَقْتُلُهُ قَاتِلاَتِ الْغَرُورِ; خوشا به حال كسى كه عوامل كشنده غرور او را از پاى در نياورد».(7)
آنچه در بالا گفته شد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در باره خطرات غرور و خودبينى سخن مى گويد وگرنه روايات در اين زمينه فراوان است و مطالعه همين بخش براى پى بردن به آثار زيانبار غرور و خطرات آن كافى است.