فصل هفتم: پيوند مسائل اخلاقى با يكديگر
فضايل اخلاقى غالباً با يكديگر مربوطند همان گونه كه رابطه نزديكى در ميان رذايل اخلاقى ديده مى شود. به همين دليل، جدائى كامل آنها از يكديگر غالباً امكان پذير نيست.
اين پيوند و ارتباط گاهى به خاطر ريشه هاى مشترك آنها است و گاه به خاطر پيوند ثمرات و نتايج آنها با يكديگر.
در قسمت اوّل يعنى پيوند ريشه ها، مثالهاى روشنى داريم; غيبت كردن در بسيارى از موارد زائيده صفت رذيله حسد است، شخص حسود مى كوشد با غيبت كردن كسى كه مورد حسد اوست، آبروى او را ببرد و شخصيّتش را درهم بشكند; تهمت و افتراء، تكبّر و خودبرتربينى، تحقير و كوچك شمردن ديگران نيز بسيار مى شود كه از همان رذيله حسد سرچشمه مى گيرد.
بعكس، علوّ طبع همان گونه كه جلو طمع را مى گيرد، با حسد و كبر و غرور و تملّق و چاپلوسى نيز مبارزه مى كند.
در مورد نتائج و ثمرات نيز اين پيوند بخوبى ديده مى شود، يك دروغ ممكن است سرچشمه دروغهاى ديگر شود، و گاه براى توجيه آن دست به گناهان و خطاهاى ديگرى بيالايد; و يا با انجام يك جرم، جرائم ديگرى انجام دهد تا آثار جرم اوّل را بپوشاند; و
بعكس، انجام يك عمل اخلاقى مانند رعايت امانت، منتهى به محبّت و دوستى و پيوند در ميان افراد يا تعاون اجتماعى و مانند آن مى شود.
در روايات اسلامى نيز اشارات لطيفى به اين امر مهم آمده است; در حديثى از على(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اِذا كانَ فِى الرَّجُلِ خَلَّةٌ رائِعَةٌ فَانْتَظِرْ اَخَواتِها; هنگامى كه در كسى صفت جالب و زيبايى ببينى، در انتظار بقيّه صفات نيك او، باش!»(1)
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اِنَّ خِصالَ الْمَكارِمِ بَعْضُها مُقَيَّدٌ بِبَعْض; صفات شايسته با يكديگر مربوط و مقيّدند.» و در ذيل همين حديث اشاره شده است به «صِدْقُ الْحَديثِ وَصِدْقُ الْبَأْسِ وَاِعْطاءُ السّائِلِ وَالمُكافاتُ بِالصَّنايِعِ وَاَداءُ الاَْمانَةِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَالتَّوَدُّدُ اِلَى الْجارِ وَالصّاحِبِ وَقُرَى الضَّيفِ وَرَأْسُهُنِّ الْحَياء; راستگويى، مقاومت در ميدان جنگ، بخشش به درخواست كننده، پاداش نيكى به نيكى، اداى امانت، صله رحم، محبّت نسبت به همسايه و دوست، و پذيرايى شايسته از مهمان، و در رأس همه آنها حياء قرار گرفته است.»(2)
در واقع حيا كه روح آن تنفّر از گناه و زشتيها است مى تواند سرچشمه تمام افعال اخلاقى بالا بشود، همان گونه كه صداقت پيوند نزديكى با امانت و مقاومت در ميدان مبارزه و محبّت و دوستى با بستگان و دوستان و همسايگان دارد.
در حديث سومى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ اَقْفالاً وَجَعَلَ مَفاتِيْحَ تِلْكَ الاَْقْفالَِ الشَّرابُ، وَاْلِكْذبُ شَرٌ مِنَ الشَّرابِ; خداوند براى بديها قفلهايى قرار داده و كليد آن قفلها را شراب قرار داده است و دروغ از شراب بدتر است.»(3) اشاره به اين كه دروغ مى تواند سرچشمه انواع گناهان شود.
شبيه همين معنى به صورت فشرده ترى در حديث امام حسن عسكرى(عليه السلام) آمده است آنجا كه فرمود: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ كُلُّها فى بَيْت وَجُعِلَ مِفْتاحُها اَلْكِذْبَ; تمام زشتيها و بديها در اطاقى قرار داده شده (كه درِ آن بسته است) و كليد آن دروغ است.»(4)

1. بحار، جلد 66 صفحه 411، حديث 129.
2. بحارالانوار، جلد 66، صفحه 375.
3. بحارالانوار، جلد 69، صفحه 236، حديث 3.
4. بحار، جلد 69، صفحه 263.
اين سخن را با حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم:
در روايتى آمده است، مردى خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: يارسول اللّه! من در پنهانى مرتكب چهار گناه مى شوم، زنا و شرب خمر و سرقت و دروغ، فَاَيَّتُهُنَّ شِئْتَ تَرَكْتُها لَكَ; هر يك از آنها را كه بفرمايى به خاطر تو آن را ترك مى كنم! (گويا آماده ترك همه آنها نبود، مى خواست يكى را به خاطر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ترك كند.)
پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او فرمود: «دَعِ الْكِذْبَ; دروغ را رها كن!»
آن مرد از خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بازگشت; هنگامى كه تصميم گرفت به سراغ عمل منافى عفّت برود، به خودش گفت اگر اين كار را انجام دهم ممكن است پيامبر(صلى الله عليه وآله) از من سؤال كند، اگر راست گويم حد بر من جارى مى كند، و اگر دروغ بگويم پيمان خود را با او شكسته ام (ناچار اين عمل را ترك كرد).
سپس تصميم به سرقت و شرب خمر گرفت، باز همين فكر براى او پيش آمد، به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) برگشت و گفت:
«قَدْ اَخَذْتَ عَلَىَّ السَّبيلَ كُلَّهُ فَقَدْ تَرَكْتُهُنَّ اَجْمَعَ; شما تمام راهها را بر من بستى، به همين جهت من تمام اين گناهان را ترك خواهم نمود!»(1)
از مجموع آنچه گفته شد مى توان نتيجه گرفت كه در بسيارى از موارد براى تربيت نفوس و تهذيب اخلاق و مخصوصاً اصلاح بعضى از خلق و خوها بايد از امورى كه پيوسته و وابسته به آن است شروع كرد، و از مقارنات و خلق و خوهاى ديگر كه با آن مرتبط است كمك گرفت.

1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، ص 357.