تفسير و جمع بندى
در نخستين آيه تأثير محيط در اعمال و افعال انسان به صورت لطيفى بيان شده است.
توضيح اين كه: مفسّران بزرگ در تفسير اين آيه بيانات گوناگونى دارند.
بعضى گفته اند منظور اين است كه آب زلال و حى همچون قطرات باران بر سرزمين دلها فرو مى ريزد; دلهاى پاك آن را مى پذيرد و گلهاى زيباى معرفت و ميوه هاى لذّتبخش تقوا و طاعت از آن مى رويد در حالى كه دلهاى ناپاك و آلوده واكنش مناسبى نشان نمى دهند; پس اگر مى بينيم عكس العمل همه در برابر دعوت پيامبر و تعليمات اسلام يكسان نيست، اين به خاطر نقص در فاعليّت فاعل، نمى باشد بلكه اشكال در قابليّت قابل است(1).
ديگر اين كه، هدف از بيان اين مثال اين است كه هميشه نيكيها و خوبيها را از محلّ مناسبش طلب كنيد چرا كه تلاش و كوشش در محلهاى نامناسب چيزى جز هدر دادن نيروها محسوب نمى شود.(2)
احتمال سومى كه در تفسير اين آيه وجود دارد و مى تواند براى بحث ما مورد استفاده قرار گيرد اين است كه: در اين مثال انسانها به گياهان تشبيه شده اند و محيط زندگى آنها به زمينهاى شور و شيرين; در يك محيط آلوده، پرورش انسانهاى پاك مشكل است هر چند تعليمات قوى و مؤثّر باشد، همان گونه كه قطرات حياتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمى روياند. به همين دليل، براى تهذيب نفوس و تحكيم اخلاق صالح بايد به

1. اين تفسير را فخر رازى به عنوان اوّلين احتمال در معنى آيه، ذكر كرده است (تفسير فخر رازى، جلد 14، صفحه 144); جمعى ديگر نيز آن را از ابن عبّاس نقل كرده اند.
2. اين تفسير در مجمع البيان و تفسير الحديد در ذيل آيه بالا مورد بحث قرار گرفته است.
اصلاح محيط اهمّيّت فراوان داد.
البتّه تفسيرهاى سه گانه بالا هيچ گونه منافات با هم ندارد; ممكن است تمثيل فوق ناظر به همه اين تفسيرها باشد.
آرى! محيط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است; در حالى كه محيطهاى پاك بهترين و مناسبترين فرصت را براى تهذيب نفوس دارد.
در حديث معروفى از پيغمبر اكرم مى خوانيم كه روزى ياران خود را مخاطب ساخته و فرمود: «اِيّاكُمْ وَخَضْراءَ الدِّمَنِ، قَيلَ يارَسُولَ اللّهِ وَمَنْ خَضْراءُ الدَّمَنِ قالَ(صلى الله عليه وآله): اَلْمَرْئَةُ الْحَسْناءُ فى مَنْبَتِ السُّوْءِ; از گياهان (زيبايى كه) بر مزبله ها مى رويد بپرهيزيد! عرض كردند اى رسول خدا! گياهان زيبايى كه بر مزبله ها مى رويد اشاره به چه كسى است; فرمود: زن زيبايى كه در خانواده (و محيط) بد پرورش يافته!»(1)
اين تشبيه بسيار گويا مى تواند اشاره به تأثير محيط خوب و بد در شخصيّت انسان باشد و يا اشاره به مسأله وراثت به عنوان يك وسيله زمينه ساز و يا هر دو.
در آيه دوم سخن از قوم بنى اسرائيل است كه سالها تحت تعليمات روحانى و معنوى موسى(عليه السلام) در زمينه توحيد و ساير اصول دين قرار داشتند و معجزات مهمّ الهى را همچون شكافته شدن دريا و نجات از چنگال فرعونيان، بطور خارق العاده با چشم خود ديدند; امّا همين كه در مسير خود به سوى شام و سرزمينهاى مقدّس، با گروهى بت پرست برخورد كردند، چنان تحت تأثير اين محيط ناسالم قرار گرفتند كه صدا زدند: «يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا اِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ; اى موسى براى ما بتى قرار بده همان گونه كه آنها داراى معبودان و بتها هستند!»
موسى از اين سخن بسيار متعجّب و خشمگين شد و گفت: «به يقين شما جمعيّتى جاهل و نادان هستيد! (قالَ اِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)
سپس بخشى از مفاسد بت پرستى را براى آنها شرح داد.
و عجب آن كه بنى اسرائيل بعد از توضيحات صريح موسى(عليه السلام) نيز اثر منفى آن محيط

1. وسائل الشّيعه، جلد 14، صفحه 19، حديث 7 ـ بحارالانوار، جلد 100، صفحه 232، حديث 10.
مسموم در آنها باقى بود، بطورى كه سامرى توانست از غيبت چند روزه موسى(عليه السلام)استفاده كند و بت طلائى خود را بسازد و اكثريّت آن گروه نادان را به دنبال خود بكشاند و از توحيد به شرك و بت پرستى ببرد.
اين موضوع بخوبى نشان مى دهد كه محيط هاى ناسالم تا چه حد مى تواند در مسائل اخلاقى و حتّى عقيدتى اثر بگذارد; شك نيست كه بنى اسرائيل پيش از مشاهده اين گروه بت پرست، زمينه فكرى مساعدى در اثر زندگى مداوم در ميان مصريان بت پرست، براى اين موضوع داشتند ولى مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقّه اى بود كه زمينه هاى قبلى را فعّال كرد; و به هر حال، همه اينها دليل بر تأثير محيط در افكار و عقائد انسان است.
در سومين آيه كه از زبان حضرت نوح به هنگام نفرين بر قوم بت پرست مى باشد، شاهد و گواه ديگرى بر تأثير محيط در اخلاق و عقائد انسان است.
نوح، نفرين خود را درباره نابودى آن قوم كافر با اين جمله تكميل كرد، و در واقع نفرين خود را مستدل كرد; عرض كرد: «خداوندا اگر آنها را زنده بگذارى، بندگانت را گمراه و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى آيد! (اِنَّكَ اِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوْا عِبادَكَ وَلايَلِدُوْا اِلاّ فاجِراً كَفّاراً)
هم نسل امروز آنها كافر و منحرف است و هم نسلهاى آينده كه در اين محيط پرورش مى يابد، آلوده مى شوند.
در چهارمين و پنجمين آيه، سخن از لزوم هجرت از محيطهاى آلوده است; در چهارمين آيه خداوند بندگان با ايمان خود را مخاطب ساخته و مى گويد: «زمين من گسترده است تنها مرا بپرستيد (تسليم فشار دشمن نشويد و در محيط آلوده نمانيد) (يا عِبادِى الَّذينَ آمَنُوا اِنَّ اَرْضى واسِعةٌ فَاِيّاَى فَاعْبُدُونَ)
و در پنجمين آيه، به كسانى كه ايمان آورده اند و هجرت نكرده اند هشدار مى دهد و مى گويد عذر آنها در پيشگاه خداوند پذيرفته نيست; مضمون آيه چنين است: «كسانى كه فرشتگان قبض ارواح، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خود ستم كرده بودند; به آنها گفتند شما در چه حالى بوديد (و چرا با اين كه مسلمان بوديد در صف كفّار جاى داشتيد) آنها در پاسخ گفتند ما در زمين خود تحت فشار بوديم فرشتگان گفتند مگر سرزمين
خداوند پهناور نبود چرا هجرت نكرديد آنها (عذرى نداشتند و به عذاب الهى گرفتار شدند) جايگاهشان جهنّم و سرانجام بدى دارند (اِنَّ الَّذينَ تَوَفّيهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمى اَنْفُسِهِمْ قالُوْا فيمَ كُنْتُمْ قالُوْا كُنّا مُسْتَضْعَفينَ فِى الاَْرْضِ قالُوْا اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوْا فيها فَاوُلئِكَ مَأْويهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصيراً)
اصولا مسأله هجرت كه از اساسى ترين مسائل در اسلام است تا آنجا كه تاريخ اسلام بر پايه آن بنياد شده، فلسفه هائى دارد كه يكى از مهمترين آنها فرار از محيط آلوده و نجات از تأثيرات سوءِ آن است.
هجرت، بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، مخصوص آغاز اسلام نبوده بلكه در هر عصر و زمانى جارى است كه اگر مسلمانان در محيطهاى آلوده به شرك و كفر و فساد باشند و عقائد يا اخلاق آنها به خطر بيفتد، بايد از آنجا مهاجرت كنند. در حديثى از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ فَرَّبِدينِهِ مِن اَرْض اِلى اَرْض وَاِنْ كانَ شِبْراً مِنَ الاَْرْضِ اَسْتَوْجَبَ الْجَنَّةِ وَكانَ رَفِيقَ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله) وَاِبْراهيمَ(عليه السلام); كسى كه براى حفظ آئين خود از سرزمينى به سرزمين ديگر ـ اگر چه به اندازه يك وجب فاصله داشته باشد ـ مهاجرت كند، مستحقّ بهشت مى گردد و همنشين محمّد(صلى الله عليه وآله) و ابراهيم(عليه السلام) (دو پيامبر بزرگ مهاجر) خواهد بود!(1)
تكيه بر مقدار شِبر (مقدار يك وجب) دليل بر اهمّيّت فوق العاده اين مسأله است كه به هر مقدار و در هر عصر و زمان مهاجرت انجام گيرد، هماهنگى با پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله) و ابراهيم(عليه السلام) حاصل خواهد شد.
كوتاه سخن اين كه، در هر عصر و زمان، محيط در ساختن شخصيّت و اخلاق انسانها مؤثّر بوده است و پاكى و يا ناپاكى محيط، عامل تعيين كننده اى محسوب مى شود; هر چند مسأله، جنبه جبرى ندارد. بنابراين، براى پاكسازى اخلاق و پرورش ملكات فاضله، يكى از مهمترين امورى كه بايد مورد توجّه قرار گيرد، مسأله پاكسازى محيط است.
و اگر محيط به قدرى آلوده باشد كه نتوان آن را پاك كرد، بايد از چنين محيطى

1. نورالثّقلين، جلد اوّل، صفحه 541.
مهاجرت نمود.
آيا هنگامى كه حيات مادّى انسان در يك محيط به خاطر آلودگى به خطر بيفتد، از آن جا هجرت نمى كند؟ پس چرا هنگامى كه حيات معنوى و اخلاقى او كه از حيات مادّى ارزشمندتر است به خطر افتد، به عذر اين كه اين جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگيهاى خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نكند!
بر تمام علماى اخلاق لازم است كه براى پرورش فضائل اخلاقى برنامه هاى مؤثّرى براى پاكسازى محيط بينديشند; چرا كه بدون آن، كوششهاى فردى و موضعى كم اثر خواهد بود.