سخنى از علاّمه شهيد مطهّرى
در اينجا رشته سخن را به دست علاّمه شهيد، مرحوم مطهّرى، مى سپاريم. او در كتاب «ولاءها و ولايتها» مى گويد: «اين دو واژه معمولاً در چهار مورد استعمال مى شود: ولاءِ محبّت (عشق و علاقه به اهل بيت)، و ولاءِ امامت به معنى الگو قرار دادن امامان براى اعمال و رفتار خويش، و ولاءِ زعامت به معنى حقّ رهبرى اجتماعى و سياسى امامان، و

1. بحارالانوار، جلد 48، صفحه 239 ـ مناقب، جلد 3، صفحه 414 (با كمى تلخيص).
ولاء تصرّف يا ولاء معنوى كه بالاترين مراحل، ولاء تصرّف است».
سپس بعد از توضيحاتى درباره معنى اوّل و دوم و سوم، به توضيح معنى چهارم مى پردازد كه مربوط به بحث ما است; مى گويد: «ولايت يا تصرّف معنوى نوعى اقتدار و تسلّط فوق العاده تكوينى است; به اين معنى كه، انسان بر اثر پيمودن طريق عبوديّت و بندگى خدا، به مقام قرب معنوى الهى نائل مى گردد; و نتيجه وصول به اين مقام اين است كه به صورت انسان كاملى در مى آيد كه قافله سالار معنويّات، مسلّط بر ضمائر، و شاهد بر اعمال، و حجّت زمان مى شود!
«از نظر شيعه در هر زمان يك انسان كامل كه نفوذ غيبى بر جهان و انسان دارد و ناظر بر ارواح و قلوب است وجود دارد كه نام او حجّت خداست.
«مقصود از ولايت تصرّف يا ولايت تكوينى اين نيست كه بعضى از جهّال پنداشته اند كه انسانى از انسانها سمت سرپرستى و قيموميّت نسبت به جهان پيدا كند، بطورى كه او گرداننده زمين و آسمان و خالق و رازق از جانب اللّه بوده باشد!
«درست است كه اين اعتقاد شرك نيست و شبيه چيزى است كه قرآن درباره ملائكه مُدَبِّراتِ اَمْراً و مُقَسِّماتِ اَمْراً به اذن اللّه بيان فرموده، ولى قرآن به ما مى گويد: مسأله خلقت و رزق را و زنده كردن و ميراندن و غير آن، به غير خدا نسبت ندهيم.
«بلكه منظور اين است كه انسان كامل به خاطر قرب به پروردگار به جائى مى رسد كه داراى ولايت بر تصرّف در (بعضى امور) جهان مى شود.
سپس مى افزايد: «در اينجا كافى است كه اشاره اجمالى به اين مطلب بنمائيم و پايه هاى اين طرز فكر را با توجّه به معانى و مفاهيم قرآنى روشن سازيم تا گروهى خيال نكنند كه اين يك سخن قلندرى است.
«شك نيست كه مسأله ولايت به معنى چهارم از مسائل عرفانى است، ولى اين دليل نمى شود كه چون يك مسأله عرفانى است مردود قلمداد شود.»
سپس با توضيحات فراوانى درباره قرب خداوند و آثار آن چنين نتيجه گيرى مى كند:
«بنابراين محال است كه انسان بر اثر طاعت و بندگى و پيمودن طريق بندگى خدا به مقام فرشتگان نرسد، يا بالاتر از فرشته نرود، و يا لااقل در حدّ فرشتگان از كمالات هستى
بهره مند نباشد (فرشتگانى كه قدرت تدبير و تصرّف در جهان هستى به اذن اللّه دارند.)»(1)
از اين سخن مى توان چنين نتيجه گرفت كه رابطه معنوى با اين انسانهاى كامل مى تواند سبب نفوذ و تصرّف آنان در انسانها آماده گردد; و تدريجاً آنها را از رذائل اخلاقى دور كرده و به فضائل و كمالات نزديك سازد.