2 ـ مراتب ذكر
بزرگان اخلاق براى ذكر، مراتب و مراحلى ذكر كرده اند:
نخستين مرحله: ذكر لفظى است كه انسان نام خدا و اوصاف جلال و جمال او و اسماء حُسنايش را بر زبان جارى كند، بى آن كه توجّهى به مفاهيم و محتواى آن داشته باشد; مانند بسيارى از نمازگزاران كه بى توجّه به معانى نماز، الفاظى را بر زبان جارى مى سازند. درست است كه اين گونه ذكر، بى اثر نيست، چرا كه اوّلاً مقدّمه اى است براى رسيدن به مراحل بالاتر و ثانياً هميشه با يك مفهوم و توجّه اجمالى آميخته است، زيرا شخص نمازگزار اجمالاً مى داند رو به خدا ايستاده و براى خدا نماز مى خواند، هرچند مفاهيم آن را به تفصيل نداند; ولى به يقين اين ذكر كم ارزش است، و تأثير چندانى در تربيت نفوس و تهذيب اخلاق ندارد.
مرحله دوم: ذكر معنوى است، و آن اين است كه انسان در حالى كه مشغول ذكر لفظى است به معانى آن نيز توجّه كند; بديهى است كه توجّه به معانى و مفاهيم اذكار بويژه اگر متوجّه تفاوت اين مفاهيم و خصوصيّت هر يك از آنها باشد، عمق بيشترى به ذكر مى بخشد و آثار فزونترى در تربيت انسان دارد; و انسان با تداوم چنين ذكرى آثار آن را در خود احساس مى كند.
مرحله سوم: ذكر قلبى است، و در تفسير آن گفته اند: ذكر قلبى آن است كه توجّه به پروردگار، نخست از دل بجوشد، و سپس بر زبان جارى گردد; مثلاً، هنگام دقّت و مطالعه در آثار خداوند در جهان آفرينش و مشاهده نظم عجيب كائنات و ظرافت فوق العاده آنان به ياد عظمت خدا افتد و بگويد: «اَلْعَظَمَةُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ; عظمت از آنِ

1. بحار،جلد 75، صفحه 356، حديث 11.
خداوند يكتا و قاهر است!» اين ذكرى است كه از درون دل جوشيده و بيانگر حالتى در درون جان انسان است.
گاه انسان يك نوع حضور معنوى در جان خود مشاهده مى كند، و بى آن كه واسطه اى در ميان باشد، به ذكر ياسُبُّوحُ و يا قُدُّوسُ و يا اذكارى همچون سُبْحانَكَ اللّهُمَّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ مترنّم مى شود.
اين اذكار قلبيّه، تأثير فوق العاده اى در تهذيب نفس و پرورش فضايل اخلاقى دارد، و همانند ذكر فرشتگان است كه وقتى اعجوبه عالم آفرينش يعنى «آدم» را با علم وسيع و گسترده اش درباره اسماء الهى مشاهده كردند، عرضه داشتند: «سُبْحانَكَ لاعِلْمَ لَنا اِلاّ ما عَلَّمْتَنا اِنَّكَ اَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكيمُ; بار الها! منزّهى تو، چيزى جز آنچه به ما تعليم داده اى نمى دانيم و تو دانا و حكيمى!»(1)
در قرآن مجيد اشاره به مراحلى از ذكر شده است; آنجا كه مى فرمايد: «وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ اِلَيْهِ تَبْتيلاً; نام پروردگارت را ذكر كن و تنها به او دل ببند!»(2)
و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فى نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيْفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالْغُدُّوِ وَ الاْصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ; پروردگارت را در دل خود از روى تضرّع و خوف آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن و از غافلان مباش!»(3)
در آيه اوّل، توجّه به ذكر لفظى عميق شده، و سرانجام به تبتّل و انقطاع الى اللّه; يعنى، از همه بريدن و به خدا پيوستن، منتهى گرديده است.
در آيه دوم، توجّه به ذكر قلبى شده كه آميخته با تضرّع و خوف خدا باشد و منتهى به ذكر خفى زبانى شود، كه آهسته از درون بجوشد و بر زبان جارى گردد.