تفسير و جمع بندى
در نخستين آيه، سخن از تأثير ياد خدا در آرامش دلها است; آرامشى كه مى تواند انسان را از لغزشها برهاند و به فضائل اخلاقى بيارايد; مى فرمايد: آنها (هدايت يافتگان) كسانى هستند كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است.» (اَلَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ)
سپس همين معنى را به صورت يك قاعده كلّى بيان كرده، مى افزايد: «آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!» (اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)
اين آرامش فوق العاده به خاطر آن است كه نگرانيها گاه به خاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در پيش دارد; مثلاً، از احتمال زوال نعمتها يا گرفتارى در چنگال بيمارى و درماندگى و ناتوانى و مانند آن ناشى مى شود، و گاه گذشته تاريك زندگى، فكر او را به خود مشغول مى دارد، و نيز دنياپرستى و دلباختگى نسبت به دنيا، سوء ظن ها و توهّمها و ترس و وحشت از مرگ، هر يك از اينها مى تواند عاملى براى نگرانى و سلب آرامش انسان شود.
بخل و حسد و حرص و طمع و مانند آنها نيز از عوامل نگرانى انسان است.
ياد خدا، همان خداوندى كه جواد و كريم و رحمان و رحيم و خالق و رازق و بخشنده و بنده نواز است ـ خداوندى كه حلّ هر مشكلى در بربر قدرتش آسان، و هر امر پيچيده اى در برابر اراده اش ساده است.
آرى! ياد چنين پروردگار مايه آرامش دلها و سبب پرورش فضائل اخلاقى است. اين نكته قابل توجّه است كه نفس مطمئنَّه همان نفسى است كه مخاطب به خطاب «يَا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى; اى نفس مطمئنه! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو
خشنود است، پس در سلك بندگانم درآى و در بهشتم وارد شو!»(1)
در دومين آيه، بعد از بيان اين نكته كه نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد (اِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ) مى فرمايد: « ذكر خدا از نماز هم بالاتر است!» (وَ لَذِكْرُ اللّهِ اَكْبَرُ )
آرى! ياد خدا روح نماز است، و روح شريفترين بخش وجود مى باشد; اگر نماز سبب ترك فحشاء و منكر مى شود نيز به خاطر همين ذكر اللّه است; زيرا ياد خدا انسان را به ياد نعتمهاى او مى اندازد كه تمام وجود انسان در آن غرق است، و ياد آورى اين نعمتها انسان را از نافرمانى بخشنده نعمت، باز مى دارد و از گناه شرمنده مى كند.
از سوى ديگر، او را به ياد روز قيامت و دادگاه عدل الهى مى اندازد; خود را در برابر دادگاه بزرگ حق مى بيند و پرونده اعمال خويش را در آنجا حاضر، و مأموران مجازات را آماده مجازات بدكاران، و فرشتگان رحمت را آماده پذيرائى از بندگان خوب خدا در بهشت برين مشاهده مى كند; و اين عامل ديگرى براى ترك عصيان و ترك كارهاى ضدّ اخلاق است.
بعضى از مفسّران گفته اند: جمله «وَ لَذِكْرُ اللّهِ اَكْبَرُ» اشاره به اين است كه ذكر خدا برترين اعمال و عبادات بندگان است.
اين احتمال نيز داده شده است كه منظور از «ذكر اللّه» در اينجا يادى است كه خدا از بنده اش مى كند (در برابر يادى كه بنده از خدا دارد.)(2) و اين ياد خدا او را به درجات عاليه عبوديّت و بندگى سوق مى دهد و از هر چيز برتر و والاتر است; ولى احتمال اوّل با معنى آيه تناسب بيشترى دارد.
در سومين آيه، سخن از نخستين وحى الهى به موسى بن عمران است كه در سرزمين طور و وادى ايمن، از كنار درختى اين پيام الهى را شنيد: من خدا هستم! معبودى جز من

1. سوره فجر، آيات 27 تا 30 .
2. المحجّة البيضا، جلد 2، صفحه 266.
نيست، مرا پرستش كن، نماز را برپا دار تا به ياد من باشى!» (اِنَّنِى اَنـَا اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنـَا فَاعْبُدْنى وَ اَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرى)
در اينجا، در حقيقت، فلسفه اصلى نماز ذكر خدا شمرده شده است، و در نخستين وحى الهى به موسى(عليه السلام) توجّه به ذكر اللّه گوشزد شده و اين به خاطر اهمّيّت فوق العاده ذكر است، بخصوص اين كه مسأله نماز و ذكر اللّه بلافاصله بعد از بحث توحيد ذكر شده است.
در چهارمين آيه، مخاطب موسى و برادرش هارون هستند، در آن زمان كه فرمان نبوّت موسى(عليه السلام) صادر شده، و مأمور مى شوند براى مبارزه با فرعون آماده گردند، مى فرمايد: تو و برادرت با آيات من (كتاب آسمانى و معجزات) به سوى فرعون برويد، و در ذكر من كوتاهى و سستى نكنيد! (اِذْهَبْ اَنْتَ وَاَخُوكَ بِآياتى وَ لا تَنِيا فى ذِكْرى)
دستور به ذكر خدا آن هم بدون سستى به هنگام مبارزه باطغيانگرى همچون فرعون، بسيار پرمعنى است; اين امر نشان مى دهد كه ذكر خداوند تا چه اندازه در قدرت و قوّت و شجاعت و شهامت انسان اثر دارد، و به او نيرو و توان براى مبارزه مى بخشد كه در اين هنگام به آن دستور داده شده است.
در تفسير «فى ظِلال» مى خوانيم كه در توضيح اين آيه مى گويد: «خداوند به موسى و هارون گفت كه ذكر و ياد من، وسيله كار شما، و اسلحه برنده، و تكيه گاهى است كه مى توانيد به آن متّكى شويد!»(1)
بعضى از مفسّران «ذكر» را در اين آيه به معنى ابلاغ دعوت نبوّت و بعضى به معنى مطلق امر و فرمان، و بعضى به معنى ياد خدا گرفته اند، در حالى كه هيچ منافاتى بين اين امور نيست، و ممكن است همه در مفهوم جامع آيه جمع باشد.
بديهى است هنگامى كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به ياد خدا باشد و از ياد او نيرو و توان بگيرد، در ابلاغ رسالت و اطاعت فرمان او نيز قوى تر و كوشاتر خواهد بود.

1. «فى ظلال القرآن»، جلد 5، صفحه 474.
در پنجمين آيه، بعضى از آثار ترك ذكر خدا بيان شده است; مى فرمايد: «و هركس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم!» (وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَعْمى)
عذاب دنيوى آنها، تنگى معيشت، و عذاب اخروى آنها، نابينا بودن در محشر است!
گاه تنگى معيشت به خاطر اين است كه انسان در آمد كمى دارد، و گاه به خاطر آن است كه با داشتن درآمد هنگفت، به خاطر بخل و حرص و آز و طمع، صحنه زندگى بر او تنگ مى شود; مايل نيست درِ خانه اش باز باشد و ديگران از زندگانى او استفاده كنند، و حاضر نيست محرومان را در زندگى خود شريك سازد; و به فرموده على(عليه السلام): «ثروتمندان بخيل همچون فقيران زندگى مى كنند و همانند اغنيا و ثروتمندان حساب پس مى دهند» (يَعيْشُ فِى الدُّنْيا عَيْشَ الْفُقَراءِ وَ يُحاسَبُ فِى الاْخِرَةِ حِسابَ الاَْغْنِياءِ)(1)
غالب ثروتمندان از خدا بى خبر حريصند و اين حرص و آز هميشه آنها را در التهاب و نگرانى و ناراحتى نگه مى دارد، به گونه اى كه از اموال سرشار خود، بهره كافى توأم با آرامش نمى برند.
امّا چرا در قيامت نابينا محشور مى شود؟ ممكن است به اين دليل باشد كه حوادث آن جهان هماهنگى كاملى با حوادث اين جهان دارد; غافلان از ذكر خدا چشمهاى خود را بر حقايق اين جهان بسته، و آيات حق را كه از در و ديوار اين جهان نمايان است ناديده گرفته اند; به همين، دليل در قيامت نابينا وارد عرصه محشر مى شوند.