3 ـ حفظ زبان (نخست انديشه كردن سپس گفتار)
اگر انسان پيش از آن كه شروع به سخن گفتن كند در محتوا و انگيزه و نتيجه سخنان خود كمى بينديشد، بسيارى از لغزشهاى زبان و گناهان، از او دور مى شود. آرى! بى مطالعه سخن گفتن است كه انسان را در انواع گناهان كه از اين عضو مخصوص سرچشمه مى گيرد، غوطهور مى سازد!
در حديث معروفى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «اِنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ، فَاِذا اَرادَ اَنْ يَتَكَلَّمَ بِشَىء تَدَبَّرَهُ بِقَلْبِهِ، ثُمَّ اَمْضاهُ بِلسانِهِ، وَاِنَّ لِسانَ الْمُنافِقِ اَمامَ قَلْبِهِ، فَاِذا هَمَّ بِشَىء اَمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ لَمْ يَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِهِ; زبان انسان با ايمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى كه اراده سخن گفتن كند، نخست در آن مى انديشد، سپس با زبانش آن را امضا

1. نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 349.
2. محجّة البيضاء، جلد 5، صفحه 196.
3. غرر الحكم، شماره 2182.
مى كند; ولى زبان منافق در جلو قلب اوست، هنگامى كه تصميم به گفتن چيزى بگيرد نحست آن را با زبانش امضا مى كند و در آن نمى انديشد!»(1)
همين مضمون با كمى تفاوت در خطبه 176 نهج البلاغه در كلام اميرمؤمنان على(عليه السلام)آمده است.
و در تعبير ديـگرى از امام حسن عسكرى(عليه السلام) چنين مى خوانيم: قَـلْبُ الاَْحْـمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكِيمِ فى قَلْبِهِ; قلب نادان در دهان اوست، و دهان دانا در دل او!»(2)
بديهى است مراد از قلب در اين جا همان عقل و فكر است، و بودن زبان در جلو قلب، يا در عقب آن، كنايه از تفكّر و انديشه درباره محتواى سخن يا عدم آن است.
راستى چه مى شد اگر هميشه ما پيش از آن كه سخن را آغاز كنيم فكر خود را به كار مى گرفتيم و درباره انگيزه ها و نتيجه ها و محتواى سخنان خود مى انديشيديم كه آيا اين سخن بيهوده است يا زيانبار يا هتك حرمت مؤمن يا حمايت از ظالم و مانند آن، يا اين كه سخنى است براى خدا، و در طريق امر به معروف و نهى از منكر و حمايت از مظلوم و مبارزه با ظالم، و مورد رضاى حق و سبب خوشنودى بندگان خدا!
اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) كه جامع همه مباحث بالا است و بر دل انسان نور و صفا مى پاشد پايان مى دهيم، فرمود: «اِنْ اَحْبَبْتَ سَلامَةَ نَفْسِكَ وَسَتْرَ مَعايِبِكَ فَاقْلِلْ كَلامَكَ وَاكْثِرْ صَمْتَكَ، يَتَوَفَّرْ فِكْرُكَ و يَسْتَنِرْ قَلْبُكَ; اگر دوست دارى از سلامت نفس برخوردار شوى و عيوب و كاستيهايت پوشيده بماند، كمتر سخن بگوى و بيشتر خاموش باش تا فكرت قوى، و قلبت نورانى گردد!»(3)
اين بود خلاصه نقش زبان در تهذيب نفس و پاكى اخلاق و اصول كلّى مربوط به حفظ زبان; البتّه، درباره جزئيّات هر يك از انحرافات و گناهان زبان مانند غيبت و تهمت و دروغ و سخن چينى و نشر اكاذيب و اشاعه فحشاء و غير آن بحثهاى مشروحى داريم كه به خواست خدا در جلد دوم اين كتاب كه پس از پايان بحثهاى كلّى درباره اصول اخلاقى وارد آن مى شويم، خواهد آمد.

1. المحجّة البيضاء، جلد 5، صفحه 195.
2. بحارالانوار، جلد 75، صفحه 374.
3. تصنيف غرر الحكم، صفحه 216، شماره 4252.