شرح و تفسير
در نخستين آيه، منّت گذاردن و آزار دادن و ريا كردن در يك رديف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نيك) معرفى مى كند بلكه تعبيراتى از اين آيه نشان مى دهد كه شخص ريا كار ايمان به خدا و روز آخرت ندارد; مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نكنيد!» (يا اَيـُّهَا الَّذينَ آمَـنُوا لاتُـبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى) سپس اين گونه افراد را به كسى تشبيه مى كنند كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى نمايد و به خدا روز رستاخيز ايمان ندارد! (كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لايُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَومِ الاَْخِرِ)
در ذيل آيه، مثال بسيار گويا و پر معنائى براى اين گونه اشخاص زده و مى فرمايد: «مثل (كار) او همچون قطعه سنگى است كه بر آن قشر نازكى از خاك باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آيد (و همه خاكها و بذرها را با خود بشويد و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالى از همه چيز رها سازد)!» (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوان عَلَيْهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً)
اين گونه اشخاص (به يقين) «از كارى كه انجام داده اند بهره اى نمى گيرند و خداوند كافران را هدايت نمى كند!» (لايَقـْدِرُونَ عَلى شَىء مِّـمّا كـَسَبُوا وَ اللّهُ لاْيَهْـدِى الْـقَوْمَ الكاِفِرينَ)
در اين آيه تلويحاً يك بار رياكاران را فاقد ايمان به خدا و روز قيامت معرفى كرده و
يك بار به عنوان قوم كافر، و اعمال آنها را هيچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مى شمرد چرا كه بذر اعمالشان در سرزمين ريا كارى پاشيده شده كه هيچ گونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد.اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه رياكاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند كه قشر نازكى از خاك بر آن است و هيچ گونه بذر مفيدى را پرورش نمى دهد; آرى! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذير و اعمالشان بى ريشه و نيّاتشان آلوده است.
جالب اين كه در آيه اى كه پشت سر اين آيه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پر بركت تشبيه مى كند كه بذر و نهال صالح در آن كاشته شده و باران كافى بر آن مى بارد و نور آفتاب از هر سو به آن مى تابد و نسيم باد از هر طرف به آن مىوزد و ميوه و ثمره آن را مضاعف مى سازد.
در دومين آيه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد مسأله توحيد خالص را به عنوان اصل اساسى اسلام به مردم برساند; مى فرمايد: «بگو من بشرى همچون شما هستم (تنها امتياز من اين است كه) به من وحى مى شود كه معبود شما تنها يكى است» (قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلـهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ)
سپس نتيجه گيرى مى كند كه بر اين اساس، اعمال بايد از هر نظر خالص و خالى از شرك باشد و مى فرمايد: «پس هر كس اميد به لقاى پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد و كسى را در عبادت پروردگارش شريك نسازد!» (فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدَاً)
به اين ترتيب، شرك در عبادت، هم اساس توحيد را ويران مى سازد و هم اعتقاد به معاد را; و به تعبير ديگر، گذرنامه ورود در بهشت جاويدان عمل خالص است.
قابل توجّه اين كه در شأن نزول اين آيه آمده است كه مردى به نام «جُنْدَب بن زُهِيْر خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عرض كرد من كارهايم را براى خدا به جا مى آورم و هدفم رضاى اوست امّا هنگامى كه مردم از آن آگاه مى شوند مسرور و شاد مى شوم; پيامبر فرمود: «اِنَّ اللّهَ طَيِّبٌ وَ لايَقْبَلُ اِلاَّالَطَيِّبَ وَ لايَقْبَلُ ما شُورِكَ فيهِ; خداوند پاك است و جز
عمل پاك را نمى پذيرد و عملى كه غير او در آن شركت داده شود مقبول او نخواهد بود!» سپس آيه فوق نازل شد.(1)
در شأن نزول ديگرى آمده است كه مردى خدمتش عرض كرد: «من جهاد فى سبيل اللّه را دوست دارم و در عين حال دوست دارم مردم موقعيّت مرا در جهاد بدانند.» در اين هنگام آيه فوق نازل شد.(2)
شبيه همين معنى در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نيز نقل شده است(3) و نشان مى دهد كه آيه بالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غير خدائى نازل شده است و ريا كار به عنوان مشرك و كسى كه ايمان محكمى به آخرت ندارد، معرفى گرديده است.
در حديث ديگرى نيز از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ صَلّى يُرائِى فَقَدْ اَشْرَكَ وَ مَنْ صامَ يُرائى فَقَدْ اَشْرَكَ وَ مَنْ تَصَّدقَ يُرائى فَقَدْ اَشْرَكَ ثُمَّ قَرَءَ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ...; كسى كه نماز را به خاطر ريا بخواند مشرك شده و كسى كه روزه را براى ريا به جا آورد مشرك شده و كسى كه صدقه و انفاق را براى ريا انجام دهد مشرك شده سپس آيه: فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ... را تلاوت فرمود.»(4)
در سومين آيه، ريا را يكى از اعمال منافقان شمرده مى فرمايد: «منافقين مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز مى ايستند از روى كسالت است و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند!» (اِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ اِذَا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قَامُوا كُسَالى يُرآؤُنَ النَّاسَ وَ لاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ اِلاّ قَلِيلاً)
اين نكته قابل توجّه است كه نفاق نوعى دوگانگى ظاهر و باطن است و رياكارى نيز شكل ديگرى از دوگانگى ظاهر و باطن مى باشد چرا كه ظاهر عمل الهى و باطن آن شيطانى و ريائى است و به خاطر جلب توجّه مردم! بنابراين، طبيعى است كه ريا جزء

1 و 2 و 3 . تفسير قرطبى، جلد 6، صفحه 4108، و 4109
4. الدّر المنشور (طبق تفسير الميزان، جلد 13، صفحه 407)
برنامه منافقان باشد.
در چهارمين آيه، اعمال ريائى را همرديف عدم ايمان به خدا و روز قيامت و همنشينى با شيطان شمرده مى فرمايد: «آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و ايمان به خداوند و روز باز پسين ندارند (چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنها است) و كسى كه شيطان قرين اوست بد قرينى انتخاب كرده است» (وَ الَّذينَ يُنفِقُونَ اَمْوالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِيْناً فَسَآءَ قَرِيناً ).
به اين ترتيب، رياكاران دوست شيطان و فاقد ايمان قاطع به مبدأ و معاد هستند.
در پنجمين آيه، خداوند مسلمانان را از همسوئى با كفّار كه اعمالشان رياكارانه و از روى هوا پرستى و خود نمائى بوده است نهى مى كند،مى فرمايد: «مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود به خاطر هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم بيرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز مى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى كنند احاطه (كامل) دارد.» (وَ لاتَكُونُوا كالـَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصـُدّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيْطٌ)
طبق قرائنى كه در آيه موجود است بتصديق مفسّران، آيه اشاره به حركت سپاهيان قريش به سوى ميدان بدر است كه به هنگام خارج شدن از مكّه آلات لهو و لعب و بعضى از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتّى اگر دم از بت پرستى مى زدند آنهم رياكارانه و عملاً براى جلب نظر بت پرستان بود.
بعضى ازمفسّران نيزگفته اند ازآنجا كه بدر يكى از مراكز تجمّع و از بازارهاى عرب بود و درعرض سال گاهى در آنجا اجتماع مى كردند، ابوجهل مخصوصاً وسائل عيش و نوش را با خود برد و هدفش اين بود كه از همه كسانى كه با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگيرد.
به هر حال قرآن مؤمنان را از اين گونه كارها نهى مى كند و به آنها دستور مى دهد كه با رعايت تقوا و اخلاص بر همه مشكلات غلبه كنند و سرنوشت رياكاران هوسباز و بى تقوا
را در ميدان بدر فراموش ننمايند.
در آخرين آيه مورد بحث، باز هم از رياكارى به بيان ديگرى نكوهش مى كند و مى فرمايد: «واى بر نماز گزارانى كه نماز را به دست فراموشى مى سپارند و از آن غفلت مى كنند، آنها كه ريا مى كنند و مردم را از ضروريّات زندگى باز مى دارند» (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ، اَلَّذينَ هُمْ يُرآؤُنَ وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ ).
تعبير به «ويل» در قرآن مجيد در 27 مورد آمده است و غالباً در مورد گناهان بسيار سنگين و خطرناك است. به كار بردن، اين تعبير در مورد رياكاران نيز حكايت از شدّت زشتى عمل آنها مى كند.
از آنچه در آيات بالا آمد زشتى اين گناه و خطرات آن براى سعادت انسان آشكار مى شود و بخوبى روشن مى گردد كه يكى از موانع مهمّ تهذيب نفس و پاكى قلب و روح همين ريا كارى است كه نقطه مقابل آن خلوص نيّت و پاكى دل است.