حقيقت اخلاص
مرحوم فيض كاشانى در محجّة البيضاء در اين زمينه چنين مى نويسد: «حقيقت اخلاص آن است كه نيّت انسان از هرگونه شرك خفى و جلىّ پاك باشد»، قرآن مجيد مى فرمايد: وَ اِنَّ لَكُمْ فِى الاَْنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمّا فى بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْث وَ دَم لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِيْنَ; در وجود چهارپايان براى شما درسهاى عبرتى است، چرا كه از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شير خالص و گوارا به شما مى نوشانيم.(3)
«شير خالص آن است كه نه رگه هاى خون در آن باشد، و نه اثرى از آلودگى درون شكم و نه غير آن، صاف و پاك و بدون غلّ و غش باشد; نيّت و عمل خالص نيز همان گونه است، بايد هيچ انگيزه اى جز انگيزه الهى بر آن حاكم نگردد.»(4)
در روايات اسلامى نيز تعبيرات بسيار لطيفى درباره حقيقت اخلاص و نشانه هاى مخلصين بيان شده كه به بخشى از آن اشاره مى كنيم:
1 ـ در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اِنَّ لِكُّلِ حَقٍّ حَقيقَةً وَ مابَلَغَ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الاِْخْلاصِ حَتّى لا يُحِبَّ اَنْ يُحْمَدَ عَلى شَىء مِنْ عَمَل لِلّهِ; هر حقيقتى نشانه اى دارد، هيچ بنده اى به حقيقت اخلاص نمى رسد مگر زمانى كه دوست نداشته باشد كه

1. غرر الحكم، جلد 1، صفحه 25 (رقم 718).
2. اصول كافى، جلد، صفحه 16.
3. سوره نحل، آيه 66.
4. المحجّة البيضاء، جلد 8،صفحه 128 (باتلخيص).
او را به خاطر اعمال الهى اش بستانيد.»(1)
2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اَمّا عَلامَةُ الْمُخْلِصِ فَاَرْبَعَةٌ; يَسْلِمُ قَلْبهُ، وَ تَسْلِمُ جوارِحهُ، وَ بَذَلَ خَيْرَهُ وَ كَفَّ شَرَّهُ; امّا علائم مخلص چهار چيز است: قلبش تسليم خداست، همچنين اعضايش تسليم فرمان اوست، خير خود را در اختيار مردم مى گذارد و شرّ خود را باز مى دارد.»(2)
3 ـ در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «لايَكُونُ الْعَبْدُ عابِداً لِلّهِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّـى يَنْقَطِعَ عَنِ الخَلْقِ كُلِّهِ اِلَيْهِ، فَحِيْنَئِذ يَقُولُ هذا خالِصٌ لى فَيَـتَقَبَّلَهُ بِكَرَمِهِ; هيچ عبادت كننده اى حقّ عبادت خدا را به جا نمى آورد، مگر اين كه از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجّه او شود; در اين هنگام، خداوند مى فرمايد: اين براى من خالص شده است; پس به كرمش او را مى پذيرد.»(3)
4 ـ و بالاخره امام صادق(عليه السلام) جان سخن را در يك جمله كوتاه خلاصه كرده، و درباره اخلاص مى فرمايد: «ما اَنْعَمَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلى عَبْد اَجَلَّ مِنْ اَنْ لايَكُونَ فى قَلْبِهِ مَعَ اللّهِ غَيْرُهُ; خداوند متعال نعمتى بزرگتر از اين به بنده اى نداده است كه در قلبش با خدا، ديگرى نباشد.»(4)
اكنون با توجّه به اهمّيّت فوق العاده اخلاص، و تأثير عميق آن در پيمودن راه حق، و وصول به مقامات عاليه قرب الى اللّه، اين سؤال پيش مى آيد كه اخلاص را چگونه مى توان به دست آورد؟
بى شك اخلاص نيّت هميشه برخاسته از ايمان و يقين و عمق معارف الهيّه است; هر قدر يقين انسان به توحيد افعالى خدا بيشتر باشد و هيچ مؤثّرى را در عالم هستى، جز ذات پاك او نشناسد، و همه چيز را از او و از ناحيه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امكان وجود دارد، آن را نيز سر بر فرمان او ببيند چنين كسى اعمالش توأم با خلوص است; زيرا جز خدا مبدأ تأثيرى نمى بيند كه براى او كار كند.
اين حقيقت در روايات اسلامى در عبارات كوتاه و پر معنايى منعكس است: امام

1. بحار، جلد 69، صفحه 304.
2. تحف العقول، صفحه 16.
3. مستدرك الوسائل، جلد 1، صفحه 101.
4. همان مدرك.
علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «اَلاِْخْلاصُ ثَمَرَةُ الْيَقينِ; اخلاص ميوه درخت يقين است.»(1)
و از آنجا كه عبادت به مقتضاى وَاُعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى يَأتِيَكَ الْيَقينُ يكى از اسباب يقين مى باشد، در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است كه «اَلاِْخْلاصُ ثَمَرَةُ الِْعبادَةِ; اخلاص ميوه درخت عبادت است.»(2)
و نيز از آنجا كه علم و معرفت يكى از سر چشمه هاى يقين است، و يقين چنان كه گفتيم سرچشمه اخلاص است، در حديثى از همان حضرت آمده است كه فرمود: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ اِخْلاصُ الْعَمَلِ; ميوه علم، اخلاص عمل است.»(3)
و بالاخره در گفتار جامعى از مولى على(عليه السلام) به سرچشمه هاى اخلاص چنين اشاره شده است: «اَوَّلُ الدِّيْنِ مَعْرفَتُهُ، وَ كَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْديقُ بِهِ، وَ كَمالُ التَّصْديقِ بِهِ تَوحِيدُهُ، وَ كَمالَ تَوْحِيِدهِ الاِْخْلاصُ لَهُ; سرآغاز دين معرفت خداست، و كمال معرفتش تصديق ذات اوست، و كمال تصديق ذاتش، توحيد و شهادت بر يگانگى او مى باشد; و كمال توحيد او اخلاص است.»(4)