1 ـ حقيقت توبه
«توبه» در اصل به معنى بازگشت از گناه است (اين در صورتى است كه به شخص گنهكارى نسبت داده شود) ولى در قرآن و روايات اسلامى بارها به خدا نسبت داده شده است در اين صورت به معنى بازگشت به رحمت است، همان رحمتى كه به خاطر ارتكاب گناه از گنهكار سلب شده بود، پس از بازگشت او به خط عبادت و بندگى خدا، رحمت الهى به او باز مى گردد و به همين دليل يكى از نامهاى خدا، «توّاب» (يعنى بسيار

1. اصول كافى، جلد 2، باب التوبه صفحه 435، حديث 8.
بازگشت كننده به رحمت يا بسيار توبه پذير) است.
در واقع واژه «توبه» مشترك لفظى يا معنوى است ميان «خدا» و «بندگان» (ولى هنگامى كه به بنده نسبت داده شود با كلمه «الى» متعدّى مى شود و هنگامى به خدا نسبت داده شود با كلمه «على»)(1)
در «المحجّة البيضاء» درباره حقيقت توبه چنين آمده است كه توبه سه ركن دارد، نخست «علم» و دوم «حال» و سوم «فعل» كه هر كدام علّت ديگرى محسوب مى شود.
منظور از «علم» شناخت اهمّيّت ضرر و زيانهاى گناهان است، و اين كه حجاب ميان بندگان و ذات پاك محبوب واقعى مى شود. هنگامى كه انسان اين معنى را بخوبى درك كند، قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت مى شود و چون مى داند عمل او سبب اين امر شده، نادم و پشيمان مى گردد; و اين ندامت سبب ايجاد اراده و تصميم نسبت به گذشته و حال و آينده مى شود.
درزمان حال آن عمل را ترك مى گويد،ونسبت به آينده تصميم بر ترك گناهى كه سبب از دست دادن محبوب مى گردد مى گيرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران بر مى آيد.
در واقع نور علم و يقين سبب آن حالت قلبى مى شود كه سرچشمه ندامت است، و آن ندامت سبب موضعيگريهاى سه گانه نسبت به گذشته و حال و آينده مى گردد.(2)
اين همان چيزى است كه بعضى از آن به عنوان انقلاب روحى تعبير كرده اند، و مى گويند توبه نوعى انقلاب در روح و جان آدمى است كه او را وادار به تجديد نظر در برنامه هاى خود مى كند.