صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى
مى دانيم اعمال انسان هميشه در درون و جان او ريشه دارد; يا به تعبير ديگر، اعمال ظهور و بروز صفات درونى است، يكى به منزله ريشه و ديگرى به منزله ساقه و شاخ و برگ و ميوه است.
به همين دليل، اعمال اخلاقى از صفات اخلاقى جدا نيست; مثلاً، نفاق كه از صفات رذيله است، ريشه اى در عمق جان انسان دارد و از شخصيّت دو گانه و ضدّ توحيدى او، حكايت مى كند. همين صفت درونى سبب انجام اعمال منافقانه يا رياكارانه مى شود.
حسد نيز حالتى در درون جان است كه نسبت به نعمتهاى خداوند كه به ديگران داده شده است رشك مى برد، همين صفت خود را در لا به لاى اعمال خرابكارانه، در برابر شخص محسود و سنگ انداختن در مسير سعادت او نشان مى دهد.
«كبر» و «غرور» خود برتر بينى، همگى از صفات درون است كه ناشى از جهل انسان به قدر و مقام خويش مى باشد، و يا كمى ظرفيّت در برابر مواهب الهى، امّا همين صفت درونى در لابه لاى اعمال بخوبى خود را آشكار مى سازد، و از طريق بى اعتنايى، پرخاشگرى، هتّاكى و تحقير ديگران، ظاهر مى شود.
و شايد به همين دليل، علماى اخلاق در كتب اخلاقى، معمولاً اين دو را از هم جدا

1. سفينة البحار، مادّه «شرك»، و مروج الذّهب، جلد 3، صفحه 310.
نكرده اند، گاه به سراغ ريشه و صفات درون مى روند، و گاه به سراغ شاخ و برگ و اعمال برون، از اوّلى به «صفات اخلاقى» تعبير مى شود و از دومى به «اعمال اخلاقى».
البتّه اعمال اخلاقى، موضوع مباحث فقهى است، و فقهاء پيرامون آن از ديدگاه خود بحث مى كنند، ولى با اين حال علماى اخلاق نيز از آن سخن مى گويند، البتّه ديدگاه عالم اخلاق با فقيه متفاوت است، فقيه از نظر احكام پنجگانه (وجوب و حرمت و استحباب و كراهت و اباحه) و احياناً ثواب و عقاب، به اين افعال مى نگرد، ولى عالم اخلاق، از اين نظر كه نشانه كمال روح يا انحطاط و نقص آن است به آن نگاه مى كند.
و با اين بيان فرق صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى و همچنين ديدگاه فقيه و عالم اخلاق روشن مى گردد.