رابطه آداب و سنن با اخلاق در روايات اسلامى
در اسلام اهمّيّت فوق العاده اى به مسأله ايجاد سنّتهاى صالحه و مبارزه با سنّتهاى سيّئه
داده شده است; و اين مسأله بازتاب گسترده اى در احاديث اسلامى دارد; و از مجموع اين احاديث بخوبى روشن مى شود كه هدف اين بوده كه با فراهم آمدن سنّتهاى نيك، زمينه هاى اعمال اخلاقى فراهم گردد; و بعكس، زمينه هاى رذائل برچيده شود; از جمله روايات زير است كه هر كدام نكته اى خاصّ خود دارد.
1 ـ در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است كه مى فرمود: «خَمْسٌ لا اَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَماتِ اَلاَْكْلُ عَلَى الْحَضِيْضِ مَعَ الْعَبِيْدِ ...، وَ حَلْبُ الْعَنْزِ بِيَدى وَ لُبْسُ الصُّوْفِ وَ الْتَّسليْمُ عَلَى الصِّبْيانِ، لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِى; پنج چيز است كه تا آخر عمر آن را رها نمى كنم; غذا خوردن با بردگان در حال نشسته روى زمين و ... و دوشيدن شير بز ماده با دست خودم،و پوشيدن لباسهاى پشمينه (ى خشن كه لباس قشرهاى كم درآمد و محروم بود) و سلام كردن به كودكان، تا به صورت سنّتى براى بعد از من درآيد.»(1)
هدف از اين گونه كارها اين بوده است كه روح تواضع و فروتنى را در مردم ايجاد كند، و تواضع از گردن فرازان به صورت سنّتى درآيد و مردم به آن اقتدا كنند.
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً عُمِلَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ كانَ لَهُ اَجْرَهُ وَ مِثلَ اُجُوْرِهِمْ مِنْ غَيْرِ اَنْ يَنْقُصَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَيْئاً، وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ كانَ عَلَيْهِ وِزْرَهُ وَ مِثْلَ اَوْزارِهِمْ مِنْ غَيْرِ اَنْ يَنْقُصَ مِنْ اَوْزارِهِمْ شَيْئاً; كسى كه سنّت نيكى را در ميان مردم بگذارد كه بعد از وى به آن عمل كنند، هم اجر كار خود را دارد و هم مساوى پاداش تمام كسانى كه به آن عمل مى كنند; بى آن كه چيزى از پاداش آنها را بكاهد; و كسى كه سنّت بدى بگذارد، و بعد از وى به آن عمل كنند، كيفر آن، همانند كيفر كسانى كه به آن عمل مى كنند بر او خواهد بود بى آن كه چيزى از كيفر آنها كاسته شود.»(2)
شبيه همين مضمون را مرحوم علاّمه مجلسى در بحار آورده است.
اين حديث كه به تعبيرهاى مختلف از پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) و امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام)نقل شده نشان مى دهد كه فراهم آوردن زمينه ها براى اعمال اخلاقى، تا آن حد اهمّيّت دارد كه پديد آورنده اش در تمام آثار آن شريك است; همچنين فراهم آوردن

1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 66.
2. كنز العمّال، حديث 43079، جلد 15، صفحه 780.
زمينه هاى رذائل با ايجاد سنّتهاى ضلالت و گمراهى و فساد.
3 ـ روى همين جهت، اميرمؤمنان على(عليه السلام) از سفارشهاى مؤكّدى كه به مالك اشتر مى كند، همان حفظ سنّتهاى صالحه و جلوگيرى از شكسته شدن احترام آنهاست; مى فرمايد: «لا تَنْقُصْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بِها صُدُورُ هذِهِ الاُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَةُ وَ صَلُحَتْ عَلَيْها الَرَّعِيَّةٌ، وَ لاَتُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَىْء مِنْ ماضى تِلكَ السُّنَنِ فَيَكوُنُ الاَْجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَ الْوزِرُ عَلَيْكَ بِما نَقَضْتَ مِنْها; هرگز سنّت پسنديده اى را كه پيشوايان اين امّت به آن عمل كرده اند و امّت اسلامى به آن انس و الفت گرفته، و امور رعيّت، به وسيله آن اصلاح شده، نقض مكن! و سنّت و روشى را كه به آن سنّتهاى صالحه پيشين زيان وارد سازد، ايجاد منما! كه اجر آن براى كسى خواهد بود كه آن سنّتها را برقرار كرده و گناهش بر توست كه آن سنّتها را شكسته اى!»(1)
در واقع سنّتهاى نيك از آنجا كه كمك به انجام كارهاى خير و پرورش فضائل اخلاقى مى كند، داخل در تحت عنوان اعانت برخير است و ايجاد يا احياى سنّتهاى شر، مصداق معاونت بر اثم محسوب مى شود; و مى دانيم معاونان، در اعمال خوب و بد فاعلان خير و شر، سهيم و شريكند بى آن كه چيزى از پاداش و كيفر آنها كاسته شود.
اهمّيّت سنّت حسنه تا آن حد است كه در روايت معروفى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: عبدالمطلّب جدّ گرامى پيامبر اسلامى(صلى الله عليه وآله) پنج سنّت قبل از اسلام در ميان عرب قرار داد، و خداوند همه آنها را امضا فرمود و جزء احكام اسلام قرار داد: همسر پدر را بر فرزند تحريم كرد; و در ديه قتل، صد شتر قرار داد; و در دور خانه خدا هفت شوط طواف مى كرد; و گنجى پيدا كرد خمس آن را ادا مى نمود; و زمزم را در آن روز كه از نو حفر كرد، «سقاية الحاج» ناميد (كانَتْ لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ خَمْساً مِنَ السُّنَنِ اَجْريها اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فى الاِسْلامِ حَرّمَ نَساءَ الاَْباءِ عَلَى الاَْبْناءِ، وَ سَنَّ الدِّيَةَ فىِ الْقَتْلِ مِأَةً مِنَ الاِْبِل وَ كانَ يَطُوْفُ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ اَشْواط، وَ وَجَدَ كَنْزاً فَاَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمْسَ، وَ سَمّى زَمْزَمَ حِيْنَ حَفَرَها سِقايَةَ الْحاجِّ).

1. نهج البلاغه، نامه 53 .
از مجموع آنچه در بالا آمد و روايات فراوان ديگرى كه در اين زمينه وارد شده است بخوبى استفاده مى شود كه آداب و سنن و فرهنگ يك قوم و ملّت اثر تعيين كننده اى در اخلاق و اعمال آنها دارد; و به همين دليل، اسلام اهمّيّت فوق العاده اى به اين مسأله مى دهد و حفظ سنّتهاى حسنه را لازم مى شمرد و ايجاد يا حفظ سنّتهاى سيّئه را يك گناه بسيار بزرگ معرّفى مى كند.