هنگامي که حضرت ابوالفضل، تشنگي کشنده‏ي اهل بيت و اطفال برادرش را ديد، از درد و خشم آتش گرفت پس آن شخصيت والا بر آن شد تا براي به [ صفحه 178] دست آوردن آب، به زور متوسل گردد. سي سوار و بيست پياده همراه اين شهامت مجسم به راه افتادند. با خود بيست مشک آب برداشتند و راه «شريعه‏ي فرات» را پيش گرفتند. «نافع بن هلال مرادي» که از اصحاب بزرگ حضرت امام حسين بود، پيشاپيش آنان مي‏تاخت. عمرو بن حجاج زبيدي که از جنايتکاران جنگ کربلا و مسؤول نگهباني از فرات بود، راه را بر نافع گرفت و از او پرسيد: - به چه کار آمده‏اي؟ - آمده‏ايم آبي را که ما را از آن بازداشته‏اي بنوشيم. - بنوش، گوارايت. - آيا من بنوشم ولي حسين و ديگر اصحابش که مي‏بيني تشنه باشند؟! - براي آنان نمي‏شود آب برد، ما را اينجا گذاشته‏اند تا آنان را از آب منع کنيم. اصحاب قهرمان امام، توجهي به او نکردند، سخنان او را به مسخره گرفتند و براي برداشتن آب به سمت فرات رفتند. «عمرو بن حجاج» با جماعتي از سپاهيانش بر آنان تاختند، ليکن قهرمان کربلا ابوالفضل و نافع، حمله‏ي آنان را دفع کردند و مشکها را پر نموده و به فرماندهي ابوالفضل، به مکان خود بازگشتند. در اين درگيري، از هيچ طرف، کسي کشته نشد. ابوالفضل، تشنگان اهل بيت را آب نوشاند و آنان را از تشنگي نجات داد. از آن روز، حضرت ملقب به «سقا» شد، که از مشهورترين و محبوبترين القاب حضرت است و مردم ايشان را بيشتر با اين لقب مي‏شناسند. [1] . [ صفحه 179]

[1] انساب الاشراف، ج 1، ق 1.