طاغوت کوفه دستور داد مردم در صحن مسجد جمع شوند و آنان از ترس پسر مرجانه، مانند گوسفند بدانجا هجوم آوردند. هنگامي که مسجد پر شد، ابن‏زياد به خطابه برخاست و گفت: «اي مردم! شما خاندان ابوسفيان را آزموديد و آنان را آن گونه که دوست داريد يافتيد. و اينک اين اميرالمؤمنين يزيد است که او را شناخته‏ايد، مردي نيک سيرت، ستوده طريقت، نيکوکار در حق رعيت و بخشنده در جاي خود است. راهها در زمان او ايمن شده است. پدرش معاويه نيز در عصر خود چنين بود. و اينک پسرش يزيد است که بندگان را مي‏نوازد و با دارايي، بي‏نياز مي‏کند، [ صفحه 175] روزي شما را دو برابر کرده و به من دستور داده است که آن را به شما بگويم و اجرا کنم و شما را براي جنگ با دشمن او، حسين، خارج کنم؛ پس بشنويد و اطاعت کنيد...». [1] . با آنان به زباني که مي‏فهميدند و بر آن جان مي‏دادند و خود را هلاک مي‏کردند، سخن گفت؛ زبان پول که دلبسته‏ي آن بودند. آنان نيز جواب مثبت دادند. ابن‏زياد، «حصين بن نمير، حجار بن ابجر، شمر بن ذي الجوشن، شبث بن ربعي» و مانند آنان را به فرماندهي قسمتهاي مختلف سپاه برگزيد و آنان را براي ياري ابن‏سعد به کربلا روانه کرد.

[1] تاريخ طبري، ج 6، ص 230.