زادهي نيرنگ و خيانت، پس از قتل مسلم، دستور داد هاني، سردار بزرگ و عضو برجستهي نهضت را اعدام کنند. او را از زندان درآوردند، در حالي که در برابر خاندان خود که چون حشره بودند، فرياد ميکشيد:
«مذحجيان! به دادم برسيد! عشيرهام! به دادم برسيد!».
اگر خاندان او سر سوزني غيرت و حميت داشتند، براي نجات رهبر بزرگ خود که چون پدري براي آنان بود و همه گونه خدمت در حق آنان کرده بود، بپا ميخاستند، ليکن آنان نيز چون ديگر قبايل کوفه، نيکي و غيرت را سه طلاقه نموده و بويي از شرف و کرامت نبرده بودند.
هاني را به ميدان گوسفند فروشان آوردند. جلادان در آنجا حکم اعدام را اجرا کردند و بدن هاني در حالي که با خون شهادت گلگون شده بود، به خاک افتاد. هاني در راه دفاع از دين، آرمانها وعقيدهاش به شهادت رسيد و با شهادت او درخشانترين صفحه از کتاب قهرماني و جهاد در اسلام نوشته شد.
|