هنگامي که تعداد هيأتها و نامههاي تشويق آميز کوفيان براي آمدن حضرت به شهرشان، بسيار شد، ايشان ناگزير از پذيرفتن خواستهشان گشت. پس حضرت، فرد ثقه و مورد اعتماد و بزرگ خانواده و پسر عم خود، «مسلم بن عقيل» را که در فضيلت و تقوا نمونه بود به نمايندگي خود به سوي کوفه فرستاد. مأموريت مسلم، مشخص و محدود بود، ايشان موظف بود کوفيان و خواستهي آنان را ارزيابي کند و بنگرد که آيا راست ميگويند و حقيقتا خواستار حکومت امام هستند، تا در آن صورت امام راه شهر آنان را پيش بگيرد و در آنجا حکومت قرآن را برقرار سازد.
[ صفحه 131]
«مسلم» به سرعت و بيدرنگ به سوي کوفه حرکت کرد و در خانهي يکي از رهبران و رزمآوران شيعه؛ يعني «مختار بن ابيعبيده ثقفي» که از آگاهي و بصيرتي تام در امور سياسي و مسايل رواني و اجتماعي برخوردار بود و شجاعتي بسزا داشت، فرود آمد. مختار درهاي خانهاش را بر مسلم گشود و آنجا به مرکز سفارت حسيني بدل گشت.
شيعيان که خبر ورود مسلم را دريافت کردند، نزد حضرت رفتند و به گرمي به ايشان خوشامد گفتند و انواع احترامات لازم را تقديم داشتند و پشتيباني خود را از ايشان اعلام کردند. آنان به گرد مسلم حلقه زدند و خواستار آن شدند تا با او به عنوان نمايندهي امام حسين (عليهالسلام) بيعت کنند.
مسلم خواستهي آنان را پذيرفت و دفتري براي ثبت اسامي بيعت کنندگان تعيين کرد. در مدت کمي بيش از هجده هزار تن با حضرت به نيابت از امام، بيعت کردند. تعداد بيعت کنندگان روز به روز افزايش مييافت و با اصرار، از حضرت مسلم مي خواستند تا با امام مکاتبه کند و از ايشان بخواهد به سرعت بسوي کوفه بيايد و رهبري امت را عهدهدار شود.
ناگفته نماند که قدرت محلي کوفه از تمامي رويدادهاي شهر و تحرک شيعيان باخبر بود، ليکن موضع بيطرفانه اتخاذ نموده و از هرگونه واکنشي عليه آنان خودداري کرده بود.
علت اين بيتفاوتي آن بود که حاکم کوفه، «نعمان بن بشير انصاري» از «يزد» که موضعي ضد انصار داشت، روگردان بود. علاوه بر آن، دختر نعمان، همسر مختار - ميزبان و همگام مسلم - به شمار ميرفت.
طبيعي بود که مزدوران و وابستگان اموي، موضع ملايمتآميز و سهلانگارانهي نعمان در قبال کوفه را نپسندند، آنان با دمشق تماس گرفتند، يزيد را
[ صفحه 132]
از مواضع نعمان آگاه کردند، برکناري او را خواستار شدند و به جاي او تعيين حاکمي دورانديش را که بتواند قيام را سرکوب کند و مردم را به زير يوغ حکومت يزيد بکشد، درخواست کردند. يزيد از دريافت اين اخبار هراسان شد و مشاور مخصوص خود، «سرجون» را که ديپلماتي کارآزموده و مجرب بود، فراخواند و قضايا را با او در ميان گذاشت. سپس از او خواست کسي را که بتواند اوضاع انفجار آميز کوفه را کنترل کند، به او معرفي کند. سرجون نيز «عبيدالله بن زياد» را که در خونريزي و تهي بودن از هر خصلت انساني چون پدرش بود، براي امارت کوفه مناسب دانست.
عبيدالله درآن زمان حاکم بصره بود. يزيد طي حکمي علاوه بر ولايت بصره، امارت کوفه را نيز به ابنزياد واگذار کرد و بدين گونه تمام عراق تحت سيطرهي او قرار گرفت. ابنزياد دستورات اکيدي براي رسيدن فوري به کوفه صادر کرد تا بتواند قيام را سرکوب کند و مسلم را از پاي درآورد.
|