سرور آزادگان تصميم گرفت مدينه را ترک کند و به سوي مکه برود و آنجا را پايگاهي براي گسترش دعوت و تبيين اهداف نهضت خود قرار دهد و مسلمانان را به قيام عليه حکومت اموي که جاهليت را با تمام ابعاد پليد خود مجسم کرده بود، برانگيزد. حضرت قبل از حرکت نزد قبر جدش پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) رفت و با صدايي اندوهبار در حاليکه بار مشکلات و بحرانها را بر دوش مبارک داشت، به گفتگو با روح مطهر ايشان پرداخت و از فتنه‏هاي روزگار شکايت کرد. سپس براي آخرين ديدار نزد قبر مادر بزرگوار و برادرش امام حسن رفت و با آنان وداع کرد. اينک کاروان حسيني با تمام افراد خانواده رهسپار مکه شده‏اند تا به خانه‏ي خدا که بايد براي همگان جاي امن باشد، پناهنده شوند. ابوالفضل سرپرستي تمام کارهاي امام و خاندان او را به عهده دارد و نيک از پس آنها برمي‏آيد. عباس در کنار برادر، پرچم را به اهتزاز درآورده است و مصمم، پيش مي‏رود. امام جاده‏ي عمومي را پيش گرفت، يکي از همراهان به حضرت پيشنهاد نمود - مانند «ابن‏زبير» - از بيراهه حرکت کند و بدين ترتيب از تعقيب نيروهاي دولتي در امان ماند، ليکن حضرت با شجاعت و اعتماد به نفس پاسخ داد: «به خدا سوگند! اين راه را همچنان ادامه مي‏دهم، تا آنکه خانه‏هاي مکه را ببينم، تا خداوند در اين باب آنچه را اراده کند و مرضي اوست، انجام دهد...». کاروان امام، شب جمعه سوم شعبان به مکه رسيد و در خانه‏ي «عباس بن عبدالمطلب» فرود آمد. اهل مکه استقبال گرمي از حضرت به عمل آوردند و صبح و شام براي به دست آوردن احکام دين خود و احاديث پيامبرشان به ديدار [ صفحه 128] حضرت مي‏شتافتند. حجاج و ديگر زايران بيت‏الله از همه‏ي نقاط نيز براي زيارت امام نزد ايشان مي‏رفتند. حضرت براي نشر آگاهي ديني و سياسي در ميان بازديدکنندگان خود - چه مکي و چه غير آن - لحظه‏اي فروگذار نمي‏کرد و آنان را به قيام عليه حکومت اموي که قصد به بندکشيدن و خوار کردن آنان را داشت، دعوت مي‏کرد.