معاويه در اضطراب از جناياتي که مرتکب شده بود و زير بار سنگين گناهان، به استقبال مرگ رفت، در حالي که افسوس مي‏خورد و مي‏گفت: «واي بر من! از ابن‏ادبر - مقصودش حجر بن عدي بود - به خاطر او روز دشواري در پيش خواهم داشت». آري او، روزي دشوار و حسابي سخت در پيشگاه خداوند دارد؛ نه تنها به خاطر حجر، بلکه به سبب به ناحق ريختن خون مسلمانان. [ صفحه 123] او دهها هزار تن از مسلمانان را به کشتن داد و سوگ و اندوه را در خانه‏ها برقرار کرد. او بود که با حکومت اسلامي جنگيد و دولت امويان را که بندگان خدا را برده‏ي خود کرد و بيت المال را اموال شخصي خود ساخت، به وجود آورد. او بود که شريرترين بندگان خدا را چون زياد بن ابيه بر مسلمانان مسلط کرد تا بر آنان ظلم روا دارد و آنان را لگدمال کند. او بود که پس از خود، يزيد را به خلافت برگزيد تا آن حوادث دهشتناک را در اسلام بيافريند و در ضديت با اسلام و پيامبر چون نياي خود ابوسفيان رفتار کند. او بود که امام حسن (عليه‏السلام) را مسموم کرد. و همو بود که دستور سب اهل بيت (عليهم السلام) بر منابر را صادر کرد و آن را بخشي از زندگي عقيدتي مسلمانان قرار داد. به اضافه‏ي اعمال نارواي ديگري که حساب او را نزد خداوند، سنگين و سخت خواهد کرد. به هر حال، معاويه هلاک شد؛ هلاکتي خوار و مورد استقبال ديگران. ديوار ظلم شکست و پايه‏هاي ستم به لرزه درآمد و سردار بزرگ عراقي «يزيد بن مسعود نهشلي» هلاکت معاويه را به مسلمانان شادباش گفت. وليعهد معاويه؛ يعني يزيد هنگام مرگ پدر، در آنجا نبود، بلکه در شکارگاهها با عربده‏هاي مستانه و در ميان نغمه‏هاي خنياگران و نوازندگان از همه جا بي‏خبر بود. در اينجا سخن از حکومت معاويه را که سنگين‏ترين کابوس در آن زمان به شمار مي‏رفت و عالم اسلامي را دچار مصايبي تلخ کرد، به پايان مي‏بريم. ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) شاهد فجايع وحشتناکي بود که سايه‏هاي آن، حکومت مسلمانان را فراگرفته بود. [ صفحه 124]