تو - اي سردار آزادگان و انقلابيون - در آسمان شرافت، درخشيدي و سمبل قهرمانيها و مظهر فداکاري و جانبازي گشتي.
حکومت ددمنش اموي را ديدي که جامعه را به طرف تباهي و ويراني کامل سوق ميدهد، کرامتها را زير پا ميگذارد، آزاديها را سلب ميکند، داراييها را به سود خود تصرف ميکند و همگان را به زندگاني تلخي که در آن حتي سايهي عدالت اجتماعي - سياسي به چشم نميخورد، پيش ميبرد. پس همراه برادرت؛ پدر آزادگان و سالار شهيدان (عليهالسلام) که آرمانها و آرزوهاي ملتها را در خود مجسم کرده بود و براي آزادي اراده و بازگرداندن کرامت آنان ميکوشيد، پرچم آزادي را برافراشتي.
با برادرت، در سنگري واحد قرار گرفتي و کلمةالله را - که کرامت انسان و ايجاد زندگي ايمن و به دور از ظلم و طغيان را در خود دارد - به گوش تاريخ رسانديد.
[ صفحه 13]
اما تو،اي ابوالفضل! بخشش و هديهاي از خداوند به امت بودي، براي آنان افقهايي درخشان از آزادگي و کرامت گشودي. به آنان آموختي که جانبازي بايد خالصانه براي خدا باشد و هيچ يک از عواطف و آرزوهايي که سر به خاک ميبرد، آن را نيالايد. با اين روح اسلامي اصيل بود که به جانبازيت - اي ابوالفضل! - در راه حق و پاسداري از ارزشها و اعتقادات، مهر دفاع خورد. رمز جاودانگي جانبازي تو و شيفته کردن دلهاي مردم در طول تاريخ، همين است.
اي قمر بنيهاشم! پايههاي بنياد حقيقت را تو در دنياي عرب و اسلام برپا داشتي و با ياريت به برادرت سيدالشهداء - که براي حاکميت عدالت اجتماعي و توزيع خيرات الهي بر محرومان و ستمديدگان جنگيد - براي مسلمانان، مجد و کرامتي والا و استوار، پايدار کردي.
با برادرت، بار اين رسالت را بر دوش گرفتي و بدين ترتيب با برادرت و ديگر شهداي با فضيلت از اهل بيت و انصار آنان، طلايهداران مقدس شهيدان راه حق در سراسر زمين بوديد.
[ صفحه 14]
|