هنگامي که امام اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به سوگ پارهي تن و ريحانهي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و بانوي زنان عالميان، فاطمهي زهرا (عليهاالسلام) نشست، برادرش «عقيل» را که از عالمان به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برايش همسري برگزيند که زادهي دلاوران باشد تا پسر دليري به عرصهي وجود برساند و سالار شهيدان را در کربلا ياري کند. [1] .
عقيل، بانو امالبنين از خاندان «بنيکلاب» را که در شجاعت بيمانند بود، براي حضرت انتخاب کرد. بنيکلاب در شجاعت و دلاوري در ميان عرب زبانزد بودند و لبيد دربارهي آنان چنين ميسرود:
«ما بهترين زادگان عامر بن صعصعه هستيم».
و کسي بر اين ادعا خرده نميگرفت. «ابوبراء» همبازي نيزهها (ملاعب
[ صفحه 28]
الاسنه) که عرب در شجاعت، چون او را نديده بود، از همين خاندان است. [2] .
امام اين انتخاب را پسنديده و عقيل را به خواستگاري نزد پدر امالبنين فرستاد. پدر خشنود از اين وصلت مبارک، نزد دختر شتافت و او با سربلندي و افتخار، پاسخ مثبت داد و پيوندي هميشگي با مولاي متقيان، اميرمؤمنان (عليهالسلام) بست. حضرت در همسرش، خردي نيرومند، ايماني استوار، آدابي والا و صفاتي نيکو مشاهده کرد و او را گرامي داشت و از صميم قلب در حفظ او کوشيد.
|