ازخنده آورترين و ناحق‏ترين سخنان، گفتار «ابن‏اثير» است که: «عباس به [ صفحه 222] برادران خود گفت: پيش برويد تا از شما ارث ببرم؛ زيرا شما فرزندي نداريد!!». اين سخن را گفته‏اند تا از اهميت اين نادره‏ي اسلام و اين مايه‏ي افتخار مسلمانان بکاهند. آيا ممکن است مايه‏ي سرافرازي بني‏هاشم در آن ساعات هولناک که مرگ در يک قدمي او بود و برادرش در محاصره‏ي گرگان اموي قرار داشت و ياري مي‏خواست و کسي به ياريش نمي‏آمد و مويه‏ي بانوان حرم رسالت را مي‏شنيد، به مسايل مادي بينديشد؟! در حقيقت حضرت عباس در آن لحظات به يک چيز مي‏انديشيد و بس؛ اداي وظيفه و شهادت در راه سبط پيامبرهمان راهي که اهل بيت او پيمودند. علاوه بر آن، ام‏البنين مادر اين بزرگواران زنده بود و اگر قرار بود ارثي تقسيم شود، او بود که ارث مي‏برد؛ زيرا در طبقه‏ي اول ميراث بران قرار داشت. وانگهي، پدرشان اميرالمؤمنين هنگام وفات نه زري بجا گذاشت و نه سيمي، پس فرزندان امام از کجا دارايي به هم زده بودند؟! به احتمال قوي عبارت حضرت عباس چنين بوده است: «تا انتقام خون شما را بگيرم» [1] ، ولي سخنان حضرت تصحيف يا تحريف شده است.

[1] عبارت ابن‏اثير چنين است: «حتي ارثکم». احتمال مؤلف چنين است: «حتي اثأرکم» - (م).