و اما مبارزات آن جناب در کيفيت آن چنان است که شيخ مفيد در ارشاد و شيخ طبرسي در اعلام الوري و سيد در لهوف نوشته‏اند که هر دو برادر سوار بر اسب به طرف لشکر آمدند و تشنگي بر حضرت امام حسين عليه‏السلام غلبه کرده بود فرکب المسنات يريد الفرات پس آن حضرت از سمت بندسارها و نهرها اراده‏ي رسيدن به آب فرات کرد که از نهر غاضريه آب بردارد [1] . مؤلف گويد از اين عبارت معلوم مي‏شود که امام عليه‏السلام به قصد آب و فرات حرکت فرموده و بين يديه اخوه العباس و حضرت ابوالفضل عليه‏السلام پيش روي آن حضرت بود فاعترض خيل ابن‏سعد، پس لشگر ابن‏سعد - عليهم اللعنة - سر راه را گرفتند و در ميان ايشان مردي بود از بني دارم که فرياد زد واي بر شما. حايل شويد بين او و بين آب و [ صفحه 183] نگذاريد که آب بياشامد، امام حسين عليه‏السلام بر او نفرين کرد اللهم اظماه و مستجاب شد و آن ظالم تشنه به درک واصل شد و تفصيل آن در کتب مسطور است و جماعت کفار احاطه کردند به عباس عليه‏السلام و آن جناب را از برادر جدا کردند و حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام به مرکز خود در خيمه ها بازگشت و عطش بر آن جناب غلبه داشت و سخت بود و مراجعت آن حضرت به خيمه‏ها بازگشت و عطش بر آن جناب به حفظ خيمه‏هاي حرم و ودائع امامت و نبوت بود و جناب ابوالفضل عليه‏السلام تنها بر آن قوم حمله کرده و قتال نمود [2] . فتاد حضرت عباس در ميان سپاه‏ بسان شير که افتد به گله‏ي روباه‏ ز بيم سطوت او رفت زان سپاه شرير خروش الحذرو الامان بچرخ اثير و آنها که اطراف شريعه را احاطه داشتند به روايتي چهار هزار تيرانداز بودند [3] و به روايت اکسير ده هزار مرد جنگي زره پوش بودند و اصلا حضرت عباس عليه‏السلام از آنها واهمه نداشت [4] . به هر طرف که چون شير درنده رو کردي‏ ز روز حشر به ياد مخالف آوردي‏ چنان علانيه مرکب بخون اعدا راند که جنگ خيبر و صفين و بدر مخفي ماند به رزم خصم پدر وار آنچنان کوشيد که پرده بر رخ احزاب و نهروان پوشيد چنان دريد صف از جمله‏هاي پيوستش‏ که جبرئيل امين بوسه داد بر دستش‏ غريق بحر خجالت ز تير دستي وي‏ بهر طرف ملک الموت مي‏دويد از پي‏ و به روايت ابي‏مخنف و غيره هشتاد نفر از شجاعان آن قوم را کشت و مخفي [ صفحه 184] مباد که ظهور اين شجاعت در اين موقع با اهتمام آن جمعيت لشگر در اطراف شريعه و صد مسالک برداشتن آب و آنها را کشتن و درهم شکستن و متفرق نمودن و وارد شريعه شدن و تصرف نمودن را نمي‏توان يک امر عادي شمرد و از يک جوان تشنه با دل پرغصه اينها بر نمي‏آيد مگر آنکه گوئيم شير را بچه همي ماند بدو، او کسي است که سالها ليلا و نهارا سرا و علانيه در محارب و جنگها در رکاب ظفر انتساب پدري مثل اسدالله الغالب و مطلوب کل طالب بوده و تمام دقائق و رموز جنگ و نقشه‏هاي آن را در غلبه‏ي بر خصم و کارزار با دشمن را از آن جناب آموخته و خصوصا آن حضرت او را براي چنين روز ذخيره نموده، چنانچه مذکور شد و دشمن هم او را به خوبي مي‏شناختند و تمام از او ترس داشتند و شاهد آن کلمه منسوب به حضرت است که فرمود: اليوم نامت اعين بک لم تنم [5] و از اين جهت عبيدالله شمر - عليه اللعنة والعذاب - را فرستاد و به خيال فاسد خود امان آورد که شايد او را به فريب دهد و از اين سعادت و نصرت باز دارد و خيال خود و ديگران را راحت نمايد، ولي آن يگانه تربيت شده اسلام و دامن ولايت نپذيرفت و پشت پا بر دنيا و مافيها زد و به آن نظر بلند و همت ارجمند، آخرت باقي را بر عالم فاني مقدم داشت. بهر جهت با آن دل قوي و ديده عالي دشمن را متفرق فرموده و به روايت بعضي اهل تاريخ و اطلاع تا شش مرتبه لشگر کافر هجوم آوردند که نگذارند آب بردارد و آن جناب متوجه دفع آنها شده تا بالاخره آنها را از کنار فرات بسيار دور کرده و به چابکي مشک را پر کرده و مد يده الي الماء کف دست را پر از آب کرده و اراده کرد که با آب شدت عطش بياشامد فذکر عطش الحسين عليه‏السلام و اهل بيته و رمي الماء من يده و قال والله لا ذقت الماء و سيدي الحسين عطشانا و اينجا جهاد اکبر فرمود و مجاهده با نفس نمود و گفت [6] . [ صفحه 185] يا نفس من بعد الحسين هوني‏ فبعده لا کنت ان تکوني‏ هذا حسين شارب المنوني‏ و تشربين بارد المعين‏ هيهات ما هذا فعال ديني‏ و لا فعال صادق اليقين [7] . 1- اي نفس، بعد از حسين (ع) خوار باشي، و هرگز نخواهم که بعد از او زنده باشي. 2- اين حسين (ع) است که دل از حيات شسته و تو آب سرد و گوارا مي‏نوشي. 3- به خدا قسم اين شيوه‏ي دين من و مرام هيچ انسان با يقيني نيست. آمد به يادش از لب خشک برادرش‏ شد غيرت فرات دو چشم ز خون ترش‏ گفتا نخورده آب گلستان حيدري‏ داري تو ميل آب کجا شد برادري‏ گر دوستي به خاک ره دوست خاک شو آبي بزن بر آتش او يا هلاک شو اين از آثار عشق و محبت است.

[1] ارشاد مفيد ج 2 ص 109، اعلام الوري باعلام الهدي ج 1 ص 466، لهوف ص 69. [2] همان. [3] کلمات الامام الحسين (ع) ص 272. [4] اسرار الشهادات ج 2 ص 396. [5] مجالس الفاخره ص 305. ترجمه: امروز چشمهايي به خواب مي‏رود که از ترس تو خوابي نداشت. [6] اسرار الشهادات ج 2 ص 402، بحارالانوار ج 45 ص 41. ترجمه: به ياد تشنگي امام حسين (ع) و اهل بيت (ع) افتاد و آب را از کف خويش بر زمين ريخت و فرمود: به خدا سوگند تا مولايم حسين (ع) تشنه است آب نمي‏نوشم. [7] همان.