چنانچه در کتاب خصال و امالي صدوق عليه الرحمه نقل فرموده و در کتاب بحار مجلسي و در کتاب عوالم شيخ عبدالله بحريني فرموده‏اند از ابوحمزه ثمالي که گفت: نظر فرمود زين‏العابدين عليه‏السلام به سوي عبيدالله بن عباس بن علي بن ابيطالب عليه‏السلام و اشک آن حضرت جاري شد. پس فرمود: روزي نگذشت بر رسول خدا صلي الله عليه و آله مثل روز احد که کشته شد در آن حمزة بن عبدالمطلب عليه‏السلام شير خدا و شير رسول او و بعد از آن روز نگذشت بر آن حضرت مثل روز موته شام که کشته شد در آن پسر عمش جعفر بن ابيطالب عليه‏السلام. پس فرمود: و لا يوم کيوم الحسين عليه‏السلام. و نبود روزي مثل عاشوراي حسين عليه‏السلام. سي هزار مرد که خود را از اين امت مي‏دانستند او را محاصره کردند و تقرب مي‏جستند هر يک به سوي خدا به ريختن خون او و آن حضرت خداي را به خاطر ايشان مي‏آورد و قبول نمي‏کردند موعظه‏ي او را تا آنکه از راه ظلم و عدوان آن حضرت را شهيد کردند. بعد فرمود: رحمت کند خداي عباس عليه‏السلام را که اختيار کرد حيات آن حضرت را بر حيات خود و متحمل بلا شد و خود را فداي برادر خود نمود تا آنکه دو دست او را قطع کردند. پس خداوند عزوجل عوض آن، دو بال به او کرامت فرمود که طيران مي‏نمايد به آن دو بال با ملائکه در بهشت چنانچه به جعفر بن ابيطالب عليه‏السلام دو بال عطا فرمودند. به درستي که براي عباس در نزد خداوند عزوجل درجه‏اي است که غبطه و رشک مي‏برند بر او جميع شهداء در روز قيامت [1] . مؤلف حروف گويد: آن کلمه که فرموده خدا عوض آن دو بال به او کرامت فرموده اشاره است به تجسم اعمال که مستفاد از اخبار بسيار است که انسان آنچه [ صفحه 105] مي‏کند از خير و شر اعمال او، مجسم مي‏شود در عالم برزخ و قيامت.

[1] خصال شيخ صدوق ص 68 و امالي صدوق ص 548، بحارالانوار ج 22 ص 274، عوالم ص 349.