و چون آن جناب هميشه ساعي بود در امر سقايت سيدالشهداء فرمود: «اذا غدوت الي الجهاد فاطلب لهؤلاء الاطفال قليلا من الماء [1] ؛ وقتي وارد ميدان جهاد شدي پس اندکي آب براي اين کودکان به دست آور». پس مشک برداشت و روانه ميدان شد چنانچه مذکور خواهد شد و در کربلا هم آنچه از کتب مقاتل و غيره به نظر رسيده مکشوف مي‏شود که آن جناب مکرر در مقام طلب آب و سقايت تشنگان برآمده، منجمله در کتاب بحار نقل فرموده که چون پسر سعد بسيار سخت گرفت که نتواند آب بردارند حضرت حسين عليه‏السلام برادر خود ابوالفضل عليه‏السلام را با سي نفر سوار و بيست نفر پياده فرستاد در جوف ليل و تاريکي شب به طلب آب و آنها با بيست و مشک روانه شريعه شدند. چون نزديک شريعه رسيدند، عمرو بن حجاج زبيدي که سر کرده موکلين آب فرات بود گفت: من انتم؟ مردي از اصحاب حسين عليه‏السلام [ صفحه 103] که او را نافع بن هلال بجلي مي‏گفتند گفت: عم تو مي‏باشم. آمده‏ام که آب بياشامم. عمرو بن حجاج گفت: اشرب هنيئا. نافع گفت روا داري که من آب بياشامم و پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و کسان او از تشنگي نزديک به هلاکت باشند. عمرو گفت: راست مي‏گوئي ولکن امير امر کرده است و ناچاريم که اطاعت کنيم. پس نافع بانگ زد بر اصحاب خود آب برداريد و عمرو بن حجاج بانگ زد بر اصحاب خود که مانع شوند. پس جنگ عظيم و قتال شديدي شد. بعضي مشغول جنگ شدند و بعضي مشکها را آب مي‏کردند و آن آب را به خيام حرم رسانيدند و کسي از اصحاب سيدالشهداء عليه‏السلام در آن شب کشته نشد و از اين جهت حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ملقب به سقا شد [2] .

[1] بحارالانوار ج 45 ص 41. [2] بحارالانوار ج 44 ص 388.