نسل آن حضرت و اعقاب آن جناب از فرزند برومندش عبيدالله بن عباس عليهماالسلام است و جناب حسن پنج پسر او و دو نسل حضرت ابي‏الفضل عليه‏السلام از آنها بسيار شد. يکي عبيدالله بن الحسن بود که امير بود در مکه و مدينه و قاضي الحرمين نيز بود و ابراهيم و حمزه و فضل و عباس معروف به خطيب فصيح و فضل بن حسن نيز فصيحي بوده و ابراهيم بن حسن بن ابي‏عبدالله بن العباس فقيه اديب و زاهد مشهوري بوده و پسر او علي بن ابراهيم از اشخاص مشهور بوده و نهايت جلالت و نبالت و عظمت را نزد خلق داشته و در سنه دويست و شصت و چهار 264 هـ ق وفات يافته و فرزندان او در بغداد و مصر بودند و حضرت ابن‏الحسن ابن عبيدالله ابن العباس کنيه او ابوالقاسم بوده و شباهت تام و تمامي به حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام داشته و بسيار معظم بوده. نقل کرده‏اند که يک وقتي مأمون به خط خود نوشت که به حضرت ابن‏الحسن شبيه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه‏السلام صد هزار درهم بدهند [1] و محمد بن علي بن حمزه در بصره ساکن شد و از علماء مشهور و شعراء مشکور به شمار مي‏آمد و از حضرت رضا و موسي بن جعفر عليهم‏السلام احاديث بسيار اخذ کرده و تعليم گرفته بود و براي مردم نقل مي‏فرمود و نجاشي عليه الرحمه در رجال مي‏فرمايد: اوثقه و عين است در حديث و صحيح الاعتقاد و از راويان امام علي النقي و امام حسن عسگري عليهماالسلام بوده و مادر حضرت حجة سلطان عصر (عج) بعد از وفات امام حسن عسگري عليه‏السلام در خانه‏ي او بوده و اولاد او به سمرقند و طبرستان افتادند و عظيم القدر و قاضي بزرگوار بودند [2] و عباس بن الحسن ابن علي بن عبدالله بن العباس در نزد هارون الرشيد بسيار محترم و معظم بود و پسر عبدالله بن العباس بن الحسن عالم و شاعر بود و در نزد مأمون بسيار مقرب و عظيم بود و [ صفحه 90] مأمون او را الشيخ بن الشيخ مي‏ناميد و در جنازه‏ي او پياده رفت و گفت بعد از تو اي پسر عباس موت و حيات مردم يکسان است [3] و محمد بن حمزه که از اغنياء معروف است و در صله رحم مثل بود و او را در بستان او در طبريه شهيد کردند در سنه‏ي دويست و نود و يک 291 هـ و فرزندان او را بنوالشهيد مي‏ناميدند، از فرزندان و ذريه حضرت ابوالفضل عليه‏السلام است [4] و داود اکبر که به قائن افتاده ولکن عقب او معلوم نيست چنانچه نقل شده از اعقاب ابي‏الفضل عليه‏السلام است، از جانب عبدالله بن الحسن قاضي الحرمين بوده [5] و نيز از اين سلسله است قاسم بن عبدالله ابن الحسن که از اصحاب امام حسن عسگري عليه‏السلام است [6] پس معلوم مي‏شود از برکت حضرت ابوالفضل عليه‏السلام اولاد آن جناب و احفاد او صاحبان مقامات عاليه و عالم و زاهد و شاعر و مروج اخبار ائمه عليهم‏السلام بوده‏اند و مردمان از علم وجود و معرفت ايشان استفاضه مي‏نمودند، چرا که از خانواده‏ي علم و عمل وجود و بخشش بوده‏اند، صلوات الله عليهم اجمعين و ابن‏شهرآشوب در کتاب مناقب، محمد بن عباس بن اميرالمؤمنين عليه‏السلام را نيز از شهداء کربلا شمرده [7] ، چنانچه بعضي قاسم بن العباس را از شهداء کربلا دانسته‏اند و علي بن الحسين العلوي العباسي از جمله علماء شيعه مي‏باشد که مرحوم صدوق عليه الرحمه در بعضي کتب خود از او روايات نقل کرده و از اصحاب امام هادي و عسگري عليهماالسلام مي‏باشد [8] . و ايضا ابومحمد علي بن حمزة بن الحسن بن عبدالله بن العباس بن اميرالمؤمنين عليه‏السلام را مرحوم علامه در کتاب خلاصه فرموده ثقه است و نجاشي گفته ثقه و راوي حديث است و کتابي دارد که تمام منقول از موسي بن جعفر عليه‏السلام است و محمد پسر او احاديث آن کتاب را از او نقل نموده و يکي ديگر از اولاد آن جناب حمزة بن القاسم بن علي ابن ابويعلي مي‏باشد، ثقه و جليل القدر و کثير الحديث [ صفحه 91] است که نقل حديث از سعد بن عبدالله نموده و چنانچه در رجال شيخ طوسي است، شيخ تلعکبري به اجازه‏ي او روايت کرده و در مشترکات کاظمي است که علي بن محمد قلانسي از او روايت نموده و بعضي ديگر گفته‏اند که علي بن محمد قلانسي جميع کتب او را نقل نموده و قبر او در مزار قرب حله معروف به مزار و قبر حمزه ابن موسي بن جعفر است و مرحوم آقا سيد مهدي قزويني صاحب کرامات فرموده که حمزة بن قاسم بن علي مي‏باشد، چرا که خدمت امام زمان عجل الله تعالي فرجه رسيده و فرمودند که رب شهرة لا اصل لها اين ابن‏موسي نيست بلکه ابن‏علي حمزة القاسم علوي عباسي است، يکي از علماء اجازه و اهل حديث است و او را اهل رجال ذکر کرده‏اند در کتب خود و وصف نموده‏اند به علم و ورع و مرحوم آقا سيد مهدي فرموده که آن مشتبه شد به حمزة بن موسي بن جعفر عليهماالسلام که قبر او در ري جنب مرقد حضرت عبدالعظيم عليه‏السلام است و بعضي از اجله هم خوابي در اين خصوص ديده‏اند تاييد [9] و از اموري که دلالت دارد بر آنکه اولاد حضرت ابي‏الفضل عليه‏السلام بعد از آن جناب منحصر بود به عبيدالله بن العباس، حکايت منازعه عمر بن علي است با عبيدالله در ميراث اباالفضل عليه‏السلام. زيرا که آن حضرت برادران مادري خود را که عقب نداشتند، تحريص نمودند تا اينکه شهيد شدند زيرا که شايد اگر از آن جناب تأخير مي‏شد آنها به اين فيض عظيم و مقام جسيم شهادت نمي‏رسيدند و پس از اين ميراث به آن جناب و آنچه از اخبار معتبره استفاده مي‏شود آن است که عمر بن علي عليهماالسلام به کربلا نرفت و مي‏گفت من مرد با حزمي بوده‏ام و با آنکه امام مظلوم ابي‏عبدالله عليه‏السلام او را به بيعت خود دعوت نمود قبول نکرد و با ابن‏زبير بيعت کرد و بعد با حجاج براي عبدالملک بيعت کرد چنانچه در کتاب عمدة المطالب نقل شده [10] و آنچه که بعضي اهل تاريخ گفته‏اند که عمر بن علي عليهماالسلام در کربلا جهاد نمود بي‏مأخذ است و آنچه علامه مجلسي عليه الرحمه نقل فرموده صرف نقل است و رايي و ترجيحي در اين خصوص ندارد.

[1] عمدة الطالب (ابن عنبه) ص 357 تا 361. [2] رجال نجاشي ص 347 تا 348. [3] عمدة الطالب ص 357 تا 361. [4] همان. [5] همان ص 360. [6] همان. [7] مناقب ابن‏شهرآشوب ج 2. [8] امالي صدوق ص 43 و 49. عيون اخبار الرضا (ع) ج 2 ص 227. [9] ر.ک رجال شيخ طوسي، فهرست نجاشي و کمال الدين و امالي شيخ صدوق سردار کربلا و ترجمه العباس مقرم، ص 346. [10] عمدة الطالب ص 99 و 100.