فرمودند: حضرت ابراهيم عليه‏السلام از خدا مسئلت نمود دختري به او دهد که بعد از او براي او گريه و ندبه نمايد [1] شايد حکمت آن چنين باشد که چون آن [ صفحه 81] دختر صدا به گريه بلند کند و ذکر نيکيهاي او نمايد مردم متذکر شده براي او دعا کنند تا برکت دعاء ايشان به او برسد. چنانچه اشاره به اين جهت دارد آيا مبارکه و اجعل لي لسان صدق في الاخرين [2] يکي از اصحاب ائمه عليهم‏السلام در مدينه زوجه‏اي گرفت. حضرت صادق عليه‏السلام فرمود: کيف رايت؟ چگونه بود تزويج تو. عرض کرد: همه گونه خير و محسناتي در او ديدم ولکن خيانتي به من کرده. فرموده: ما هو، چه بوده. عرض کرد دختري زائيده. فرمود: لعلک کرهتها شايد تو کراهت داري از آن. خدا مي‏فرمايد: آبائکم و ابنائکم لا تدرون ايهم اقرب لکم نفعا [3] يعني چنانچه پدران و پسران نمي‏دانند مقدار نفع آنها را و اينکه کدام يک نافع‏تر هستند براي آنها. همچنين شما نمي‏دانيد پسر و دختر کدام براي شما نفعشان بيشتر است. چه بسا دختري که نفعش براي والدين بيشتر است از پسر و چه بسا پسري که ضررش بيش است از دختر براي والدين. پس بايستي بنده راضي باشد به خواست خداوند. يکي از اصحاب دختري براي او متولد شده بود، پس وارد شد بر حضرت صادق عليه‏السلام در حالي که درهم و غضب آلود بود، پس حضرت به او فرمود: لو ان الله اختار لک و تختار لنفسک ما کنت تقول يعني: اگر خداوند اختيار کند براي تو چيزي را يا خودت اختيار کني در جواب چه مي‏گويي؟ گفت مي‏گويم پروردگارا تو اختيار کن براي من. پس فرمود: فان الله اختار لک پس خدا اختيار کرده براي تو دختر را. پس از آن فرمود: آن پسري را که کشت آن عالم که با موسي بود حتي اذا لقيا غلاما فقتله تا آنجا که فرمود: و اما الغلام فکان ابواه مؤمنين فخشينا ان يرهقهما طغيانا و کفرا غلامي بود که پدر و مادر او مؤمن بودند و خوف آن بود که آنها به واسطه کفر او گمراه و کافر شوند پس حضرت خضر او را کشت. بعد از آن خدا مي‏فرمايد: فاردنا ان يبدلهما خيرا امنه زکوة در کافي و عياشي نقل مي‏کنند از حضرت صادق عليه‏السلام که: خداوند عوض آن پسر، دختري به آنها داد تولد منها سبعين نبيا هفتاد پيغمبر از او توليد شد [4] مخفي مباد که يک قسمت سبب فتنه و فساد در بنات و بنين در دخترها و پسرها تأخير در تزويج آنهاست که آل محمد صلي الله عليه و آله مثل دختر مانند ميوه‏اي است که چون برسد بايد آن را [ صفحه 82] مصرف کرد و اگر صحيح مصرف نشد فاسد مي‏شود [5] و عمده قسمت تأخير ازدواج براي آن است که طرفين انتظار جمال و مال و جاه دنيا دارند و کفويت ديانتي در نظر نيست و حال آنکه رسول خدا صلي الله عليه و آله و اولي بتصرف در امر دين و دنياي مردم فرموده: المؤمن کفو المؤمنة و المسلم کفو المسلمة [6] يعني مؤمن هم شأن مؤمنه است و مرد مسلمان هم شأن زن مسلمان است.

[1] همان، کافي ج 6 ص 5. [2] سوره‏ي شعراء آيه‏ي 84. ترجمه: و نام مرا در زبان آيندگان [نامي] نيک قرار ده (مرا به نيکي ياد کنند). [3] وافي فضل البنات (باب 206)، کافي ج 6 ص 5. [4] کافي ج 6 ص 6 و 7. [5] وافي باب 206 فضل البنات، وسائل الشيعه ج 14 ص 30 باب 14. [6] کافي ج 5 ص 341.