نهرهاي بسيار از فرات جدا شده که منجمله نهر علقمه مي‏باشد و آثار آن الي الآن موجود است در نزديکي مرقد شريف حضرت ابوالفضل عليه‏السلام. و علقم علي ما في المجمع بفتح العين فالسکون شجر مر و يقال اللحنظل علقم و لکل شجر مر و علقمة اسم رجل و العلقمة المرارة [1] . علقم بنابر آنچه در کتاب مجمع البحرين آمده با فتحه‏ي عين و سکون بعد از آن به معني درختي تلخ است که بدان حنظل نيز گفته مي‏شود و به هر درخت تلخ علقم گفته مي‏شود و علقمه نام مرد نيز مي‏باشد که به معناي تلخي است. و آن نهر از قديم زمان موسوم به اين اسم بوده، چنانچه در بحار و کتب مقاتل دارد «حکي عن رجل اسدي قال کنت زارعا علي نهر العلقمي بعد ارتحال عسکر بني‏امية فرايت عجايبا الي آخره [2] ؛ از مردي بني اسدي نقل شده که گفته است: در کنار نهر علقمه مشغول زراعت بودم و بعد از رفتن لشگر بني‏اميه در آنجا عجايبي مشاهده کردم». و نقل حکايت مرد حداد که گفت با لشگر عمر سعد بودم در جنب نهر علقمه خيمه زدم الي آخره [3] و سبب تسميه يا به سبب آن است که در اطراف آن علقم و حنظل بسيار بوده و يا آنکه علقمه [ صفحه 223] نامي مداخله در تعمير يا تخريب آن داشته، چنانچه منقول است و زير سعيد مؤيدالدين ابوطالب محمد بن علي بن محمد العلقمي چون شنيد حديثي که حضرت صادق عليه‏السلام خطاب به آن نهر فرمود: که تو را بر روي جدم بستند و تو هنوز جاري مي‏باشي، پس آن علقمي که مذکور شد آن را خراب نمود و چون آن نهر به کوفه مي‏آمد سبب خرابي کوفه شد [4] و در اين نقل ماخذ درستي ديده نشده و در قاموس فرموده علقمه نام محلي است و شايد در آنجا نيز به مناسبت موضوع بوده يا آنکه چون آن نهر را به زحمت و مرارت شق نموده‏اند فلذا او را نهر علقمه گفتند علقمة اي المرارة کما ذکرنا يا اشجار مرة [5] و درختهاي تلخ در اطراف آن بوده. [ صفحه 225]

[1] مجمع البحرين ج 3 ص 232 و 233. [2] بحارالانوار ج 45 ص 193، عوالم ص 512. [3] منتخب طريحي ص 91. [4] کبريت احمر ج 2 ص 112. [5] مجمع البحرين ج 3 ص 233. ترجمه: علقمه يعني تلخي و مرارت همانگونه که قبلا ذکر شده به درختان تلخ نيز گفته مي‏شود.