اميرمؤمنان علي عليه‏السلام در ماه رمضان سال 43 هجري، در سن شصت و سه سالگي به شهادت رسيد. محدث عالي‏قدر شيخ کليني رحمه الله در کتاب شريف «کافي» روايت مي‏کند: [ صفحه 32] اسيد بن صفوان، مصاحب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله گويد: روزي که اميرمؤمنان عليه‏السلام به شهادت رسيد، گريه شهر را به لرزه درآورد، و مردم مانند روز وفات پيامبر صلي الله عليه و آله دهشت‏زده شدند، مردي گويان و شتابان و «انا لله انا اليه راجعون» گويان پيدا شد و مي‏گفت: امروز خلافت نبوت بريده گشت، تا به در خانه‏اي که اميرمؤمنان عليه‏السلام در آن بود، ايستاد و گفت: خدايت رحمت کند اي اباالحسن! تو در گرويدن به اسلام از همه مردم پيشتر، و در ايمان بااخلاص‏تر، و از نظر يقين محکم‏تر، و از خدا ترسان‏تر، و از همه‏ي مردم رنجکش‏تر، و پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را حافظتر، و نسبت به اصحابش امين‏تر بودي. مناقبت از همه برتر، و سوابقت از همه شريفتر، و از همه‏ي نزدش گرامي‏تر بودي. پس، خدا تو را از جانب اسلام، پيامبر و مسلمين پاداش خير دهد. توانا بودي هنگامي که اصحاب پيامبر ناتواني کردند، به ميدان آمدي زماني که خواري و زبوني از خود نشان دادند، قيام کردي موقعي که سستي ورزيدند، و به روش پيامبر خدا صلي الله عليه و آله چسبيدي، آنگاه که اصحابش آهنگ انحراف کردند. خليفه‏ي برحق او بودي بي‏چون و چرا، به نزاع برنخاستي و در برابر زبوني منافقان و خشم کافران و بد آمدن حسودان و خواري فاسقان، ناتواني نشان ندادي. زماني که همه سست شدند، تو به امر خلافت قيام کردي، و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتي، و چون توقف کردند، در پرتو نور خدا، گام برداشتي، آنگاه از تو پيروي کردند و هدايت يافتند. تو از همه نرم‏گوتر، خدا را فرمانبردارتر،[عاقبت انديش‏تر]کم سخن‏تر، درست‏گوي‏تر، بزرگ رأي‏تر، پردل‏تر، با يقين بيشتر، کردار نيکوتر و به امور آشناتر بودي. به خدا سوگند! تو در ابتدا و انتها رئيس و بزرگ دين بودي، ابتدا زماني بود که مردم پراکنده شدند (بعد از وفات پيامبر خدا صلي الله عليه و آله) و انتها زماني بود که سست شدند (بعد از قتل عثمان). [ صفحه 33] براي مؤمنان پدر مهربان بودي، زماني که تحت سرپرستي تو درآمدند، بارهاي گراني را که آنها از کشيدنش ناتوان شدند، به دوش گرفتي، و آنچه (را از امور دين) تباه ساختند محافظت نمودي، و آنچه (را از احکام و شرايع) رها کردند، رعايت فرمودي، و زماني که زبوني کردند[به گرد آوردن دنيا حريص شدند]دامن به کمر زدي. بلندي گرفتي زماني که بي‏تابي کردند، و صبر نمودي زماني که شتاب کردند، و هر خوني را که مي‏خواستند تو گرفتي (براي مسلمين از کفار خونخواهي کردي) و از برکت تو به خيراتي رسيدند که گمانش را نداشتند. بر کافران عذابي ريزان و رباينده، و براي مؤمنان پشتيبان و سنگر بودي. به خدا سوگند، همراه نعمت‏هاي خلافت آفريده شدي، و به عطايش (يعني عطاي الهي) کامياب گشتي، و سوابقش را احراز کردي، و فضايلش را به دست آوردي، شمشير حجت و دليلت کند نبود، و دلت منحرف نگشت، و بصيرتت ضعيف نشد، هراسان نگشتي و سقوط نکردي. تو مانند کوه بودي که طوفان آن را نجنباند، و هم چنان بودي که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: در رفاقت و دارايي خويش امانت نگهدارترين مردم است. و باز چنان بودي که فرمود: از لحاظ بدن ضعيف و در انجام امر خدا قوي است. نزد خدا فروتن و نزد خدا عظمت داشتي. در روي زمين بزرگ و نزد مؤمنين شريف بودي، هيچ کس را درباره‏ي تو راه عيب‏جويي نبود، و هيچ گوينده‏اي نسبت به تو راه خرده‏گيري نداشت[و کسي از تو طمع حق‏پوشي نداشت]و براي هيچ کس نرمي و مجامله نداشتي، هر ناتوان و زبوني نزد تو توانا و عزيز بود، تا حقش را برايش بستاني، و هر تواناي عزيز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستاني، و در اين موضوع، خويش [ صفحه 34] و بيگانه نزدت برابر بود، شأن و شخصيتت حق و راستي و مدارا بود. گفتارت حکمت و ثابت و فرمانت خويشتن‏داري و دورانديشي و رأيت دانش و تصميم بود نسبت به هر چه کردي. و هر آينه راه راست روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتش‏ها خاموش گشت، و دين به وسيله‏ي تو راست شد، و اسلام قوت يافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه کافران دوست نداشتند، و اسلام و اهل ايمان از برکت تو پابرجا شد، و بسيار بسيار پيشي گرفتي و جانشينان خود را به رنج بسيار افکندي (زيرا هر چه بکوشند تا از تو پيروي کنند نتوانند). تو بزرگتر از آني که مصيبتت با گريه جبران شود. مرگ تو در آسمان، بزرگ جلوه کرد و مصيبت تو مردم را خرد کرد. «فانا لله و انا اليه راجعون» ما به قضاي خدا راضي و نسبت به فرمانش تسليميم. به خدا سوگند! مسلمين هرگز کسي را مانند تو از دست ندهند، تو براي مؤمنين پناه و سنگر و مانند کوهي پابرجا و بر کافران خشونت و خشم بودي. خدا تو را به پيامبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند. مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد. او گريست و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله گريستند، سپس هر چه جستند او را نيافتند. [1] . هم‏چنين در «کافي» از حضرت امام محمدباقر عليه‏السلام روايت مي‏کند: امام حسن مجتبي عليه‏السلام - کسي که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را سيد شباب اهل الجنة لقب داد، [2] که عيسي بن مريم در زمره‏ي آن شباب است - روز عزاي اميرمؤمنان [ صفحه 35] علي عليه‏السلام در مسجد کوفه بپاخاست، و حمد و ثناي خدا گفت، و بر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درود فرستاد، سپس فرمود: اي مردم! در اين شب مردي وفات کرد که پيشينيان بر او سبقت نگرفتند و پسينيان به او نرسند. او پرچمدار پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود که جبرئيل در طرف راست و ميکائيل در طرف چپش بودند، از ميدان برنمي‏گشت جز اين که خدا به او فتح و پيروزي مي‏داد. به خدا سوگند! او از مال سفيد و سرخ دنيا جز هفتصد درهم - که آن هم از عطايش زياد آمده بود - باقي نگذاشت و مي‏خواست با آن پول خدمتگزاري براي خانواده‏اش بخرد. به خدا که او در شبي وفات کرد که يوشع بن نون وصي موسي وفات کرد، و همان شبي که عيسي بن مريم به آسمان بالا رفت، و همان شبي که قرآن فرود آمد. [3] . کسي که سرآمد اولون است، و آخرون به گرد او نمي‏رسند، نه تنها پيشواي مسلمين، بلکه امام اولين و آخرين است.

[1] کافي: ج 1 ص 455 ح 4 باب مولد اميرالمؤمنين عليه‏السلام. [2] فضائل الصحابه: ص 58 و 76، مسند احمد، ج 3 ص 3 و 62 و 64 و 82 و ج 5 ص 391 و 392، سنن ابن‏ماجه: ج 1 ص 44. [3] کافي: ج 1، ص 457.