سيد عبدالامير محمد علي نصرالله، يکي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام براي من چنين نقل کرد:
سال 1947 ميلادي بود، در آخرين ساعتهاي شب جمعه در حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام بودم، ديدم زني از جنوب عراق به همراه پسربچه بيمار خود وارد حرم مطهر شد و به من گفت: اين پسربچهام بيمار است. آمدهام شفاي او را از اباالفضل عليهالسلام بگيرم.
به او گفتم: به مقصدت رسيدي ان شاءالله.
آنگاه بچه را گرفتم و او را به ضريح شريف آن حضرت بستم و قطعه پارچهاي که معمولا روي ضريح مياندازند، به او دادم و يک مقدار آب از کنار
[ صفحه 345]
قبر شريف آن حضرت به او دادم. آب را آشاميد. به او گفتم: متوسل شو به باب الحوائج تا اين که به مراد خود برسي.
من از او دور شدم تا اين که وظيفهي خودم را انجام دهم، دقايقي چند نگذشت که ناگاه صداي خوشحالي شنيدم. معلوم شد پسربچه از عنايت حضرت عباس عليهالسلام شفا گرفته است.
|