حاجي مهدي تاجريان نقل مي‏کند و مي‏گويد: در حدود سال‏هاي 1963 ميلادي بود، مرد عربي از باديه‏نشينان کربلا وارد حرم باصفاي ماه بني‏هاشم حضرت اباالفضل عليه‏السلام شد و پسربچه‏ي فلجي را کنار [ صفحه 342] ضريح نشاند، آنگاه ريسماني از جيب خود بيرون آورد و يک طرف آن را به گردن پسربچه و طرف ديگرش را به ضريح بست و به آن بزرگوار خطاب کرد و گفت: اين همان پسربچه‏اي است که در موردش با شما سخن گفتم. عرب باديه‏نشين اين بگفت و از حرم خارج شد. پس از زماني به حرم بازگشت، ديد فرزندش بهبودي يافته و صحيح سالم سخن مي‏گويد و هيچ گونه بيماري ندارد، خوشحال شد و ريسمان از گردنش گشود و با نيت خالص و صادق به طور عادي مي‏گفت: أشکرک يا أبافاضل! سپاسگزارم، خيلي ممنوم از شما اي ابافاضل! آنگاه دست فرزند خود را گرفت از حرم مطهر خارج شد. در حالي که بر يقين به برآورده شدن حاجت خود استوار بود. [1] .

[1] همان مصدر.