يکي از مؤمنين نقل مي‏کرد: در روز هفتم محرم سال 1980 ميلادي بود، در شهر مقدس در بيت الحسين عليه‏السلام خدمت‏گزاران آستان مقدس حضرتش، مشغول انجام وظيفه بودند. يکي از خدمت‏گزاران براي تميز کردن لامپ‏ها پا بر نردبان گذاشت و بالا رفت، هنوز به بلندي نرسيده بود که پايش لرزيد و از فراز نردبان با سر به زمين افتاد. [ صفحه 338] ضربه‏ي مغزي ديد و جهت معالجه به بيمارستان منتقل شد، پزشکان از معالجه‏ي او اظهار ناتواني کردند. به همين جهت او را از بيمارستان مرخص نمودند. اميد بهبوديش از همه جا قطع شده بود. با توسل به ساحت قدسي حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام پرچمدار امام حسين عليه‏السلام کرامت آن بزرگوار مانند برق نمودار شد و بيماري لاعلاج مغزي به خوبي بهبود يافت. او در عالم رؤيا حضرت اباالفضل عليه‏السلام را در کنار خود مشاهده مي‏نمايد و از او استمداد و کمک مي‏طلبد، و اظهار مي‏کند که نمي‏تواند برخيزد و راه برود و مي‏خواهد حضرتش دست او را بگيرد. قمر منير بني‏هاشم اباالفضل العباس عليه‏السلام مي‏فرمايد: برخيز! من دست در بدن ندارم که بخواهم دست تو را بگيرم. بيمار دست به دامان آن بزرگوار مي‏زند و بدون اراده برمي‏خيزد و سلامتي و تندرستي خود را به لطف آن بزرگوار بازمي‏يابد. [1] .

[1] اعجب القصص.