همان طور که بزرگان علماي اهل سنت در کتب معتبر خود ثبت نمودهاند در زمان خلفاي سهگانه پس از پيامبر صلي الله عليه و آله با آن که بسيار کوشيدهاند تا فضايل مختلف براي آنها جعل کنند، هر زمان که علماي يهود و نصاري و ساير فرقهها نزد ابوبکر و عمر و عثمان ميآمدند و مسايل مختلف را مطرح ميکردند، ناچار آنان به ذيل عنايت اميرمؤمنان علي عليهالسلام متوسل ميشدند و اعتراف ميکردند که پاسخ سؤالات را هيچ کس جز علي بن ابيطالب عليهماالسلام نميداند. در اين مورد فقط به چند خبر اکتفا ميکنيم:
محققين از علماي اهل سنت نقل کردهاند که: ابوبکر بارها در زمان زمامداري خود ميگفت:
اقيلوني اقيلوني فلست بخيرکم و علي فيکم.
[ صفحه 196]
مرا واگذاريد و رهايم کنيد من بهترين شما نيستم، مادامي که علي در ميان شماست.
و عمر نيز متجاوز از هفتاد مرتبه در مسايل مختلف اعتراف نموده است که:
لولا علي لهلک عمر.
اگر علي عليهالسلام نبود به تحقيق عمر هلاک شده بود.
علماي اهل سنت در کتابهاي خود مسايل و زمانهاي بيان جمله خليفه دوم را به طور مشروح ذکر کردهاند. از جمله:
1- قاضي فضلالله روزبهان در «ابطال الباطل».
2- ابنحجر عسقلاني در صفحه 337 «تهذيب التهذيب».
3- ابنحجر عسقلاني در صفحه 509 جلد دوم «الاصابه».
4- ابنقتيبه دينوري در کتاب «تأويل مختلف الحديث» صفحات 201 و 202.
5- ابنحجر مکي در صفحه 78 کتاب «الصواعق المحرقه».
6- حاج احمد افندي در کتاب «هداية المرتاب» صفحات 146 و 152.
7- ابناثير جزري در کتاب «اسد الغابه» جلد چهارم صفحه 22.
8- جلالالدين سيوطي در کتاب «تاريخ الخلفاء» صفحه 66.
9- ابنعبدالبر قرطبي در کتاب «استيعاب» جلد دوم صفحه 474.
10- سيد مؤمن شبلنجي در کتاب «نور الابصار» صفحه 73.
11- شهابالدين احمد بن عبدالقادر عجيلي در کتاب «ذخيرة المأل».
12- محمد بن علي الصبان در کتاب «اسعاف الراغبين» صفحه 152.
13- نورالدين ابن صباغ مالکي در کتاب «الفصول المهمه» صفحه 18.
14- نورالدين علي بن عبدالله سمهودي در کتاب «جواهر العقدين».
15- ابن ابيالحديد در «شرح نهجالبلاغه» جلد اول صفحه 6.
16- علامه قوشچي در کتاب «شرح تجريد» صفحه 407.
[ صفحه 197]
17- خطيب خوارزمي در کتاب «مناقب» صفحات 48 و 60.
18- محمد بن طلحه شافعي در کتاب «مطالب السؤول» صفحه 29.
19- احمد بن حنبل در «فضائل» و «مسند».
20- سبط ابن جوزي در کتاب «تذکره» صفحات 85 و 87.
21- ثعلبي در تفسير «کشف البيان».
22- ابنقيم جوزي در کتاب «طرق الحکميه» صفحات 41 تا 53.
23- محمد بن يوسف گنجي شافعي در کتاب «کفاية الطالب» باب 57.
24- ابنماجه قزويني در کتاب «سنن».
25- ابنمغازلي شافعي در کتاب «مناقب».
26- ابراهيم بن محمد حمويني در کتاب «فرائد».
27- محمد بن علي بن الحسن الحکيم ترمذي در کتاب «شرح فتح المبين».
28- ديلمي در «فردوس الاخبار».
29- شيخ سليمان بلخي در باب 14 کتاب «ينابيع الموده».
30- حافظ ابونعيم اصفهاني در کتابهاي «حلية الاولياء» و «ما نزل القرآن في علي عليهالسلام» و بسياري علماي ديگر.
گنجي شافعي پس از ذکر اخباري در باب 57 کتاب «کفاية الطالب في مناقب علي بن ابيطالب» در مورد قول خليفه دوم، ميگويد: اين مطلب نزد اهل خبر و جمع زيادي از اهل تاريخ و سيره ثابت است.
صاحب مناقب ميگويد: عمر مکرر ميگفت:
لا عشت في امة لست فيها يا اباالحسن.
من نباشم در ميان امتي که تو در آن امت نباشي اي ابوالحسن!
محمد بن طلحه شافعي در کتاب «مطالب السؤول» و شيخ سليمان بلخي حنفي در باب 14 کتاب «ينابيع الموده» از ترمذي به نقل از ابنعباس خبر
[ صفحه 198]
مفصلي را نقل مينمايند و در آخر آن خبر گويند:
کانت الصحابة - رضي الله عنهم - يرجعون اليه عليهالسلام في أحکام الکتاب و يأخذون عنه الفتاوي کما قال عمر بن الخطاب رضي الله عنه في عدة مواطن: لولا علي لهلک عمر، و قال صلي الله عليه و آله: اعلم علي بن ابيطالب.
صحابه عادت داشتند که در احکام قرآن به علي عليهالسلام مراجعه کنند و فتاوا و احکام را از ايشان بگيرند، هم چنان که عمر در بسياري از مکانها گفته است اگر علي عليهالسلام نبود هر آينه عمر هلاک ميشد و پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمودهاند: «علي عليهالسلام داناترين امت من است».
حتي علماي متعصب اهل سنت مانند ابنحجر مکي در کتاب «الصواعق المحرقه» فصل سوم به نقل از ابنسعد آورده است که عمر ميگفت:
اتعوذ بالله من معضلة ليس لها ابوالحسن يعني عليا.
به خدا پناه ميبرم از آن هنگام که مسأله پيچيدهاي پيش آيد و حضرت علي عليهالسلام در آن موقع نباشد.
ذکر يک نقل قول در اينجا خالي از لطف نيست. حافظ ابونعيم اصفهاني در کتاب «حلية الاولياء» جلد اول صفحه 62 و محمد بن طلحه الشافعي در صفحه 40 کتاب «مطالب السؤول» از سيره ابنهشام، محمد بن يوسف گنجي در باب 14 کتاب «کفاية الطالب» و بسياري از علما و مورخان بزرگ اهل سنت و بخصوص دو عالم بزرگ و مورد وثوق اهل سنت يعني محمد بن اسماعيل بخاري در «صحيح» خود جلد دوم صفحه 100 و مسلم بن حجاج در «صحيح» خود جلد دوم صفحه 324 در بيان وقايع جنگ خيبر صريحا نوشتهاند که:
فرجع أيضا منهزما؛
خليفه دوم دو مرتبه از ميدان جنگ فرار کرد و برگشت.
[ صفحه 199]
|