6- جناب آقاي مهندس وحيد مبشر، فرزند آيتالله مبشر کرامتي را اين گونه نقل کرد:
حجتالاسلام حاج شيخ حسين کبير تهراني رحمه الله در مجالس روضه ميگفتند:
قبل از پيروزي انقلاب روزي در تهران ديدم خانم بيحجابي در کوچه پسرش را صدا زد و گفت: عباس!
جلو رفتم و گفتم: خانم! شما چرا حجاب نداريد، در حالي که اسم پسرت را عباس گذاشتهاي؟
آن خانم گفت: من ارمني هستم.
تعجب کردم و پرسيدم: چرا اسم پسرت عباس است؟
گفت: روزي در هواپيما بوديم، خلبان اعلام کرد چرخهاي هواپيما باز نميشود و مردم همه بيتابي ميکردند.
بعد از مدتي دوباره خلبان اعلام کرد: متأسفانه تلاش ما جهت رفع نقص فني مؤثر نبود.
همه نااميد شديم و مردم فرياد ميزدند و جيغ ميکشيدند و ما مرگ را پيش چشمانمان ميديديم.
من شنيده بودم که مسلمانان حضرت عباسي دارند که هر مشکل مهمي داشته
[ صفحه 619]
باشند، او را صدا ميزدند و او تمام مشکلات را حل ميکند. بنابراين، من هم فرياد زدم: يا عباس.
چون در آن روز حامله بودم گفتم: اي عباس مسلمانها! اگر الآن چرخهاي هواپيما باز شود و ما نجات پيدا کنيم، اسم پسرم را عباس ميگذارم.
ناگهان خلبان اعلام کرد: خوشبختانه به طور معجزهآسايي چرخهاي هواپيما خود به خود باز شد.
ما با عنايت حضرت عباس عليهالسلام نجات پيدا کرديم، و من هم اسم پسرم را عباس گذاشتم.
|