5- جناب مستطاب فاضل محترم، خطيب توانا آقاي سيد حسين صدر، فرزند برومند حضرت آيتالله آقاي سيد علي صدر کربلايي دامت برکاته کرامت ذيل را نقل فرمود:
صبح تاسوعاي سال 84 بود، در راه يکي از منابر در شهر اصفهان، راننده مسير را به اشتباه رفت و سر از کوچهاي درآورد که عدهاي از مردم پشت درب منزلي جهت اطعام طعام و بردن غذا در ظرفها صف کشيده بودند. بالاي در آن منزل تابلويي بود که جلب توجه ميکرد: يک صليب که زير آن نوشته بود: يا اباالفضل العباس! ادرکني.
اين که مجلس ما دير ميشد، حرفي ندارد، وليکن کنجکاوي ما باعث شد جويا شويم که صليب و حضرت اباالفضل عليهالسلام و افراد ظاهر الصلاح اسلامي که خدمت ميکردند چه تناسبي دارند؟
از ماشين پياده شديم و سؤال کرديم، فهميديم صاحب خرج، يک مسيحي ساکن آلمان است. او ايراني الاصل بود از آلمان آمده بود و اين برنامه را اجرا ميکرد.
جوياي او شديم، داخل منزل ما را راهنمايي کردند، پيرمردي با پوشش مشکي، ابتداي امر برخورد او معمولي بود، ولي وقتي ما را معرفي کردند که روضهخوان هستيم، آهي از نهاد کشيد و فرياد زد: يا اباالفضل! و گريه کرد.
گفتيم: چه شد؟
[ صفحه 618]
گفت: اين اطعامي که ميبينيد، نذر پدرم است که در اصفهان ميزيسته و از اقليتهاي مسيحي اصفهان بوده و شرط نذر هم، خواندن روضه اباالفضل عليهالسلام بوده است. امسال به علت تأخير سفرم به ايران، من از دعوت روضهخوان غافل شدم. الان رو به حضرت اباالفضل عليهالسلام کردم و گفتم: نميشود خودت براي ما يک روضهخوان بفرستي! پنج دقيقه نشد که شما وارد اتاق شديد.
|