1- دختري مسيحي مبتلا به بيماري سرطان بود. او از اين بيماري معلول شده بود، بيماري سرطان از جمله بيماريهايي است که علاج آن مشکل است. خانوادهي او به پزشکان بسياري مراجعه کرده بودند، ولي از علاج او درمانده و جواب نوميدي داده بودند.
در يکي از روزهاي عزاداري امام حسين عليهالسلام دسته عزاداران حسيني از جلو درب خانهي آن دختر رد ميشدند. عزاداران، پرچمهاي مختلفي در دست داشتند، در روي يکي از پرچمها نوشته شده بود: يا اباالفضل العباس.
همسايهها از خانه بيرون آمده بودند، همسايهي آنها، زن مسلماني بود، به مادر آن دختر مسيحي ميگويد: برو گوشهي اين پرچم را - که در پيشاپيش عزاداران است - گره بزن و حاجت خود را از خدا بخواه و خدا را به نام حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام قسم بده.
[ صفحه 612]
او در دل خود نيت نمود چنانچه دخترش خوب شود، اسلام خود را آشکار نمايد و با اين نيت رفت و به آن پرچم گره زد.
شب فرارسيد، زن مسيحي با خانواده و دختر بيمارش خوابيده بودند، ناگاه دختر بيمارش از خواب بيدار ميشود و با حال ترس فرياد ميزد: چه کسي بود که دست خود را بر جاي درد من گذاشت و مرا شفا داد؟
در آن حال مادرش با شنيدن اين صدا، خوشحال و مسرور، فوري مسلمان شد و پدر و دختر ملتزم شدند که همه ساله برپايهي ايمان به مقام حضرات اهلبيت عليهمالسلام مجلس سوگواري و عزاداري حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام را برپا دارند. [1] .
|