4- صادق کربلايي از جعفر جمالي، وکيل وزير بهداري سابق عراق و برادر دکتر فاضل جمالي کرامتي را اين گونه نقل کرد:
در سال 1958 ميلادي مادر يکي از دوستانم - که رئيس اداره دارايي و از اهل تسنن بود - به سرطان حنجره مبتلا شد. پزشکان از معالجهي او عاجز و درمانده
[ صفحه 607]
بودند تا جايي که کار به نااميدي رسيد و تن به مرگ داده بود.
نامبرده صادق کربلايي ميگويد: آن مرد سني پيوسته در ناراحتي و غم و غصه بود و ناراحتي خود و خانوادهاش را به من اظهار مينمود.
من به او گفتم: من طبيبي را سراغ دارم که مانند ندارد، خداوند همه چيز را به او داده و دلهاي ميليونها انسان متوجه ساحت اوست و من گمان دارم اگر به در خانه او بروي، بيماري مادرت را برطرف نمايد.
گفت: بلي هم چنان که ميگويي نزد چنين طبيبي نرفتم.
گفتم: آن بزرگوار داراي کرامت بزرگ هست، عجله کن و همين امروز کربلا برو و از کليددار بخواه که از آن آبي که در کنار قبر مطهر حضرت اباالفضل عليهالسلام در جريان ميباشد به شما بدهد. او خواهش تو را ميپذيرد و ميگويد: مردي سرشناس هستي، عنايات حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام را خواهي ديد.
او سر به زير انداخت، مکثي نمود و گفت: فردا صبح به کربلا خواهم رفت و آنچه گفتي انجام ميدهم.
صادق کربلايي ادامه ميدهد: او به کربلا رفت و وارد حرم مطهر شد و زيارت نمود و با کليددار وقت (جناب آقا سيد بدري آل ضياءالدين) ملاقات نمود و جريان را گفت.
کليددار آنچه ميخواست براي او آماده نمود و آن آب مخصوص را گرفت و مقداري به مادر خود داد و او با اميد و يقين به شفا از آن آشاميد. پس از دو روز از جريان گذشت، درد ناراحتي مادرش کم شد و تدريجي کمتر شد. پس از آن دکترها براي معاينه آمدند، مجددا آزمايش گرفتند، نتيجهي آزمايشهاي گروه پزشکي ثابت کرد که بيماري سرطان به طور کلي ريشهکن شده است.
پزشکان دچار تعجب شدند و فرزند بيمار را خواستند و از او پرسيدند: چه
[ صفحه 608]
کردي؟ پيش چه کسي رفتي؟ فعلا مادرت در کمال بهبودي است و از آن مرض سخت خبري نيست.
او جريان را گفت که به در خانه اباالفضل العباس عليهالسلام رفته و مادرش از آب مخصوص آشاميده است.
دکتر متخصص فوري اظهار تشيع کرد و سخت به اهلبيت نبوي به خصوص اباالفضل عليهالسلام اظهار محبت نمود. و به برکت اباالفضل العباس عليهالسلام مذهب شيعه را برگزيد.
[ صفحه 611]
|