جناب آقاي حاج سيد علي ميرهادي کرامتي را اين گونه نقل ميکند:
در يکي از سفرهاي اينجانب در معيت دوست عزيز و ارجمند سيد حسن مدرسي که از سادات و روضهخوانهاي مورد توجه هستند از جلسه همايش قرآني برميگشتم. خودم رانندگي ميکردم، از فرط خستگي در وقت مغرب در
[ صفحه 598]
يکي از سراشيبيهاي جادهي سلفچگان به قم ماشين از جاده خارج شد به نحوي که اصلا قابل کنترل نبود. پشت سر هم ديد نداشت و ماشينهاي سنگين با سرعت ميآمدند.
به طوري خطر جدي بود و ماشين ما در حال دور زدن بود که دست از همه جا بريده شد و يک لحظه صداي يا اباالفضل عليهالسلام بلند شد.
که قطعا با عنايت و مردانگي آن حضرت به طور معجزهآسا خطر رفع و ماشين در لب پرتگاه متوقف شد.
24 / 4 / 85
[ صفحه 601]
|