در سال 1330 هجري مولانا سيد راحت حسيني بگيوري براي اولين بار به زيارت کربلا رفت. بعد از مشرف شدن به زيارت حضرت امام حسين عليه‏السلام جريان بازگشت خود را به هندوستان چنين نقل مي‏کند: کشتي ما در راه با يک طوفان هراسناکي روبه‏رو شد، در چهار طرف کشتي آب دريا تلاطم مي‏زد. ناخدا با تأکيد تمام دستور داد که درها و پنجره‏ها را ببنديد. احساس مي‏شد که هر لحظه کشتي غرق شود. ناخدا به ما گفت: خدا را بخواهيد و به زيارت هر که رفتيد، توسل کنيد. من تاکنون چنين طوفاني نديده‏ام. خدا مي‏داند ما در آن شب طوفاني چگونه به سر برديم و نمي‏توان آن را بيان کرد. مولانا در ادامه مي‏گويد: برخي از مسافران سينه‏زني و نوحه‏سرايي مي‏کردند و يا حسين مظلوم، يا ابوالفضل العباس مي‏گفتند و بعضي ديگر آن قدر به سينه زدند که خسته شده و به خواب رفتند. در اين سفر، حکيم سيد ساجد حسين لکهنوي، برادرزاده‏ي آقاي ناصر الملة و محمد ميان و رئيس حيدرآباد حشمت علي خان نيز با ما هم‏سفر بودند. نزديک صبح نواب حشمت علي خان در حالي که چشمانش پر از اشک بود، نزد ما آمد و خوابي که شب ديده بود، بيان کرد. [ صفحه 571] قبل از او محمد ميان، خادم آقاي ناصر الملة همين خواب را ديده بود که مي‏گفت: نزديک سحر بود که حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام را در خواب ديدم، حضرتش بر اسبي سوار بود و نيزه‏اي همراه داشت و به سوي کشتي آمد با آن نيزه کشتي را از غرق شدن نجات داد و فرمود: شما نگران نباشيد، غم مخوريد کشتي شما نجات يافته است. با شنيدن اين خواب تمام زايرين نماز شکر خواندند و مجلس امام حسين عليه‏السلام برپا نمودند و کشتي سالم به بندر کراچي رسيد و ما از کشتي پياده شديم.