سيد محمد آل ماجد، يکي از خادمان حرم مطهر حضرت عباس عليهالسلام کرامت جالبي را اين گونه نقل مينمايد:
در سال 1940 ميلادي هنگام تابستان در هنگامي که بغداد دچار طغيان رودخانه شده بود، خانوادهاي از بغداد به کربلا آمدند و همراه خود چند گوسفند آورده بودند. همين که به حرم رسيدند قبل از ورود به حرم، قصاب آوردند و گوسفندان را ذبح نمودند و گوشتشان را ميان زوار تقسيم نمودند.
پس از پايان تقسيم گوشت، اين خانواده به حرم حضرت عباس عليهالسلام مشرف شدند و پس از اداي مراسم زيارت به يکي از افراد خانوادهي مذکور رو کردم و پرسيدم: سبب اين کار چيست؟
در پاسخ گفت: از پانزده ماه پيش، فرزندمان فلج شد. او را نزد عدهاي از اطباي بغداد برديم و بينتيجه ماند.
[ صفحه 551]
زني محترمه در همسايگي ما زندگي ميکرد و ما با او رفت و آمد داشتيم. روزي آمد و مقداري آب آورد و گفت: اين آب از کنار قبر حضرت عباس عليهالسلام ميگذرد. يکي از اقوام آن را براي ما آورده است. اينک شما همان فرزندي را که فلج شده با اين آب شست و شوي کنيد.
ما فرزندمان را به حمام برديم و از همان آب بر بدن او ريختيم، آنگاه او را به اتاق بازگردانديم.
روز دوم پسر مفلوج گفت: ميتوانم پايم را حرکت دهم.
از فرزندان و ساير خانواده خواستم او را کمک کنند، حرکت دهيم راه برود.
آمدند و او را بلند نمودند و حرکت داديم، کمکم اين عمل را تکرار نموديم و او را نزد پزشک مخصوصش آورديم و پس از آزمايشهاي طبي خبر از سلامتي کامل داد و گفت: از اين به بعد ميتواند حرکت نمايد و مسافتهاي کوتاه را راه برود.
آنگاه پزشک سؤال نمود: آيا دارويي را که مصرف ميکرده، تغيير داده است؟
گفتيم: نه، بلکه او را به آب طاهري که نزديک قبر مطهر حضرت عباس عليهالسلام ميباشد، غسل داديم.
پزشک گفت: آيا از اين آب مقداري داريد؟
گفتيم: آري.
آنگاه کمي آب به او داديم. آب را گرفت، سپس گفت: شما شيعه هستيد؟
گفتم: آري.
گفت: اين محبت و دوستي شما به اهلبيت عليهمالسلام و اين اخلاصتان بر شما گوارا باد. [1] .
[ صفحه 552]
|