جناب آقاي وحيد مبشر گويد:
يکي از صبحهاي جمعهي زمستان 1384 هجري شمسي خانوادهاي از تهران به منزل ما آمدند، دختري داشتند که مبتلا به سرطان بود - فکر ميکنم سرطان خون داشت - داخل اتاق منتظر بودند و مجلس روضه تازه شروع شده بود. وقتي آقا تشريف آوردند، آنها نيز دختر خود را که 11 - 10 ساله بود، نزد آقا (آيتالله مبشر) آوردند و داستان سرطان دختر و جواب کردن دکترها را گفتند.
حضرت والد به آن دختر فرمودند: شما با خداي خود عهد ببند که:
اولا از اين به بعد، هميشه نمازهايت را اول وقت بخواني.
دوم اين که هر وقت ازدواج کردي در منزلت هر ماه روضه حضرت اباالفضل عليهالسلام خوانده شود.
تا ايشان اسم مبارک حضرت اباالفضل عليهالسلام را برد، افرادي که در اتاق نشسته
[ صفحه 522]
بودند و به صحبتها گوش ميکردند، همچنين آن دختر خانم و خانوادهاش گريستند. خود آقا نيز گريهاش گرفت. به طوري که تا چند دقيقه همه فقط گريه ميکردند.
آن دختر خانم گفت: با خدا پيمان ميبندم.
سپس مداحها شروع به خواندن روضهي حضرت اباالفضل عليهالسلام نمودند و آن خانواده رفتند.
حدود يک ماه بعد، آن خانواده تلفني خبر داد که به عنايت حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام دخترشان شفا گرفته است.
بسم الله الرحمن الرحيم
با درخواست دانشمند محترم خدمتگزار مکتب اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام حجتالاسلام و المسلمين آقاي شيخ علي رباني وفقه الله لمرضاته اميدوار هستم و از درگاه خداوند خواهانم که بر عمر و عزت شما بيفزايند، بحق محمد و آله الطاهرين. کراماتي که براي شما ارسال ميدارم از عربي به فارسي ترجمه شده است:
|