3- از شخصي بسيار متدين و راستگو به نام آقاي افتخاري اين جريان را شنيدم:
در کربلا، شخصي به کسي پولي را ميدهد و به عنوان گواه و ضامن حضرت
[ صفحه 435]
اباالفضل عليهالسلام را انتخاب ميکنند. مدتي ميگذرد و زمان تأديهي پول فراميرسد. طلبکار پس از چند روز تأخير نزد بدهکار ميرود و پول را مطالبه ميکند، ولي او - که فرد بانفوذي است - آن را به کلي انکار ميکند.
طلبکار هر چه اصرار ميکند، با انکار و تهديد بدهکار روبهرو ميشود. او هم يک راست به حرم آقا قمر بنيهاشم عليهالسلام آمد و وسط صحن ايستاد و بلند گفت: آي زوار آقا اباالفضل! سؤالي دارم.
چند نفري نزديکش ميآيند.
ميپرسد: آيا ضامن مسئول است، يا مسئول نيست؟
مردم نگاهي به همديگر ميکنند که اين مرد چه ميگويد. تکرار ميکند: آيا اگر کسي در داد و ستدي، يا معاملهاي، يا دادن قرضي ضامن شود، مسئول است، يا مسئول نيست.
مردم ميگويند، بله ضامن مسئول است.
آن مرد از همان صحن سرش را به سمت گنبد آقا بلند ميکند و ميگويد: آقا ببينيد، مردم ميگويند: ضامن مسئول است. شما را ضامن اين قرض قرار داديم. حال خود دانيد. والسلام.
آنگاه به خانهي خود ميرود و منتظر ميماند. روز بعد اول صبح صداي کوفتن در بلند ميشود و در خانه را ميگشايد و ميبيند که بدهکار آمده است و با عذرخواهي و پشيماني پول را ميدهد و ميرود. از رنگ رخساره و پريدگي چهره و ترسي که گوياي دنيايي مطلب است، ميفهمد که کار، کار ضامن است.
با احترام: محمد، خ، ز
قم. اسفند 1373
[ صفحه 436]
|