1- چنانچه همه مي‏دانيم که در ماه صفر 1424 قمري (1382 شمسي) حکومت ظالمانه و يزيدي صدام در عراق ساقط شد و بعد از سقوط حکومت آن ملعون و باز شدن مرزهاي ايران و عراق، حدود يک سال عاشقان حسيني از راه‏هاي مرزي زميني و آبي، حتي از طريق جاده‏هاي صعب‏العبور کوه‏ها و دره‏ها، با تحمل تشنگي‏هاي بسيار و استقبال خطرات زياد (از جمله رحلت و شهادت عده زيادي از زايران کربلاي حسيني در بيابان‏ها و کوه‏ها...) به هر طريق ممکن خود را به ديار دوست مي‏رساندند، البته در اين مدت معجزات و عنايات زيادي [ صفحه 398] از ائمه‏ي عتبات عاليات عليهم‏السلام به امداد زايران شتافت. اکنون يکي از هزاران عنايات اهل‏بيت عليهم‏السلام در آن مدت را با هم مي‏خوانيم: پسرعمه‏ي اين‏جانب (آقاي کربلايي محمد عليزاده، دام عزه) در ماه رجب همان سال - يعني مرداد ماه 1382 - جزو عاشقاني بود که با پاي پياده کوه‏هاي شهر مرزي مهران را طي نمود و بعد از رسيدن به شهر بدره (شهر مرزي عراق)، آنگاه با ماشين، خود را به عتبات عاليات رسانيد. موقعي که بنده براي عرض زيارت قبول به خدمت او رسيدم، ضمن صحبت‏ها، اين معجزه‏ي قمر بني‏هاشم عليه‏السلام را براي بنده تعريف کرد (ظاهرا تا اين تاريخ - 1384 - که دو سال از زيارت او مي‏گذرد، براي کسي نقل نکرد) او گفت: وقت غروب آفتاب بود که از ابتداي جاده، پياده‏روي در کوه‏ها آغاز شد و به همراهي راهنما (که به اصطلاح بلدچي مي‏گويند) سراشيبي دره‏ها و قله‏ها را طي مي‏کرديم. شب فرارسيد و در تاريکي شب، گروه عاشقان حسين عليه‏السلام با ياد بچه‏هاي خردسال و دختران و مخدرات اهل‏بيت پيامبر صلي الله عليه و آله زحمت و رنج راه رفتن روي سنگلاخ کوه‏ها، دره‏ها و فراز و نشيب‏هاي خطرناک و... را تبديل به لذتي وصف نکردني مي‏نمودند. در اين حال و هواي عشق زيارت حسين عليه‏السلام ساعت به يازده شب رسيده بود که احساس درد عجيبي در کف پاي خودم کردم که با دقت و کنجکاوي متوجه شدم، استخوان کنار گودي کف پا در اثر دويدن‏هاي ممتد بر روي سنگ‏ها و کلوخ‏ها و... شکسته شده است. ابتدا توجه نکردم و همان طور به راه ادامه دادم، مقداري که مسير را طي کردم، هم درد بسيار شديدتر شد و هم در کف پا، ورم زيادي ظاهر شد که توان حرکت از من سلب شد. ناچار ايستادم، ديگر نمي‏توانستم راه بروم. خوب دقت بفرماييد! [ صفحه 399] شب سيزدهم رجب، شب ميلاد اميرمؤمنان حضرت علي عليه‏السلام شاه نجف بود. من بعد از عمري آرزو - اکنون که حدود چهل سال از سن من مي‏گذرد - براي اولين بار مي‏خواهم زائر ائمه عليهم‏السلام در عتبات عاليات شوم. با اين پاي از کار افتاده چه کنم؟ يا بايد کسي مرا بر دوش خود حمل کند - که امکان اين کار نبود - و يا بايد دوباره به عقب برگردم که آن هم غير از مشکل شکستگي پا، امکان آن فراهم نبود و بر فرض امکان، من به اين کار حاضر نمي‏شدم. لذا در همان جا، ساعت يازده شب در بين کوه‏ها قلب خود را متوجه آقاي همه‏ي عاشقان، باب الحوائج و اميد گرفتاران حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام نموده، عرض کردم: يا اباالفضل! من به عشق زيارت شما حرکت کردم، الآن پايم شکسته و نمي‏توان راه بروم؛ ولي با همين پا مي‏آيم و همين الآن حرکت را ادامه مي‏دهم و هر چه پيش آيد، ابدا به دکتر مراجعه نخواهم کرد. اين را به اباالفضل عليه‏السلام عرض کردم و با همان پا مشغول پياده‏روي شدم. خدا مي‏داند از ساعت يازده شب تا ساعت يازده قبل از ظهر فردا - دوازده ساعت تمام - راه رفتيم، تا به مرز عراق رسيديم و در طول اين دوازده ساعت پياده‏روي، کمترين درد احساس نکردم و به راحتي مي‏رفتم. وقتي خواستيم در «بدره» - يکي از شهرهاي عراق - سوار ماشين شويم به پاي خود نگاه کردم، در اثر ورم مانند يک متکا شده بود، سوار ماشين شديم و عصر سيزده رجب - يعني روز تولد حضرت علي عليه‏السلام - به نجف اشرف رسيديم. پاي من آن قدر ورم کرده بود که نمي‏توانستم دمپايي بپوشم، ناچار با پارچه‏اي آن را به دمپايي بسته و گره زدم. وقتي رفقا و زوار اين طوري مي‏ديدند، اصرار مي‏کردند که به دکتر مراجعه کنم، ولي من قبول نمي‏کردم. حدود يک هفته با همان پاي متورم نجف اشرف، کربلا، کاظمين و سامرا را زيارت نمودم. [ صفحه 400] البته ناگفته نماند، روز به روز ورم پايم کمتر مي‏شد و لطف و معجزه‏ي قمر بني‏هاشم عليه‏السلام براي من لحظه به لحظه بيشتر روشن مي‏گشت. وقتي به وطن و خانه‏ي خود آمديم، خواهرم که آشنايي به طبابت و جراحي داشت، مختصري از وضع پايم خبردار شد. ولي آنچه اصرار کرد و مي‏گفت: پاي شکسته کم‏کم استخوان سياه مي‏کند و... من قبول نمي‏کردم و يقين به لطف ابوالفضل عليه‏السلام داشتم، تا اين که - الحمد لله - اثري از ورم کف پا و شکستگي نماند. اين‏جانب - محمدرضا خورشيدي - مي‏گويد: از زماني که (1384 شمسي) پسرعمه‏ي عزيزم اين معجزه‏ي باب الحوائج عليه‏السلام را برايم نقل کرد، حدود دو سال مي‏گذرد و الحمد لله در نهايت سلامتي مشغول کارهاي روزمره‏ي خود مي‏باشد و ابدا دردي در ناحيه‏ي پا احساس نمي‏کند.