يکي از شيوخ عشاير به اتفاق همسر و برادر همسرش به زيارت حضرت اباالفضل عليه‏السلام آمده بودند، آن شخص مي‏گفت: من با اين زن ازدواج کردم؛ ولي او باکره نبود و همينک که باردار است، اين بچه از من نيست. زن قسم مي‏خورد که اين مرد همسر من است و فرزندي که در شکم دارم، فرزند همين فرد است. آن زن در حال ناراحتي و دل‏شکستگي به سبب اين تهمت - که متوجه او شده بود - شروع به تضرع و التماس نمود که: اي اباالفضل! حق را ظاهر کن و مرا از تهمت پاک ساز، من از اين مکان نمي‏روم مگر حقيقت ظاهر شود. يک مرتبه کودک از درون رحم، اسم پدر را - که منکر نسب بود - نام برد و گفت: اين پدر من است. اين کرامت به طوري در ميان مردم شايع شد که وقتي دسته‏ي عزاداري از باب السلام وارد صحن مي‏شدند، همين کرامت جزو اشعارشان بود.