محمود بن لبيد گويد: پس از رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله عليها) بر سر قبور شهدا مي‏آمد. روزي به زيارت قبر حمزه سيدالشهدا رفته بودم؛ حضرت فاطمه (صلوات الله عليها) را در آنجا يافتم که در حال گريستن بود. من ايستادم تا حضرتش آرام شد... آنگاه عرض کردم: بانوي من، مي‏خواهم درباره مسئله‏اي از شما بپرسم که مدتهاست در سينه‏ام نگاه داشته‏ام. [ صفحه 116] فرمود: بپرس. عرض کردم: آيا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر امامت علي (عليه‏السلام) تصريح فرمودند؟ حضرت فرمودند: وا عجباه، انسيتم يوم غدير خم؟ آيا روز غدير خم را فراموش کرديد؟ سپس حضرت صديقه طاهره در ضمن سخنانش فرمود: به خدا قسم اگر حق را نزد اهلش مي‏گذاشتند، و از خاندان پيامبر خدا پيروي مي‏کردند، هرگز دو نفر يافت نمي‏شد که درباره خداي تعالي (و اصل توحيد) با هم اختلاف کند، و حق را نسل به نسل، به ارث مي‏گذاشتند، تا اينکه قائم ما [نهمين امام از نسل امام حسين عليه‏السلام] قيام کند. اما کسي را مقدم داشتند که خدايش مؤخر داشت و کسي را مؤخر داشتند که خدايش مقدم نمود... واي بر آنها، آيا کلام الهي را نشنيدند که فرمود: «پروردگارت، هر که را بخواهد، مي‏آفريند. و هر که را بخواهد، (به امامت و نبوت) بر مي‏گزيند. (در اين گزينش)، آنان حق انتخاب ندارند.». آري، شنيدند. و اما آنان چنان هستند که خداي سبحان فرمود: «آنان (نابينايان)، ديدگان کور نيست بلکه دلهايشان که درون سينه‏ها است، کور است و (کوردلانند)». هيهات، آرزوهايشان را در دنيا گسترش دادند، و مرگ خود را فراموش کردند، پس از حق دور شدند، و اعمالشان گم شد. (کفاية الاثر، ابن خزار قمي، ص 198 - 200). بايد توجه داشت که اين گفتگو، تنها چند ماه پس از واقعه غدير، انجام شده است.