خبر «غدير» در تمام مجامع و نواحي منتشر گرديد و سخن روز مردم شد، از آن به بعد حضرت علي (عليهالسلام) به عنوان اميرالمؤمنين شناخته ميشد و با اين لقب او را صدا ميزدند.
مردي خشن به نام نعمان به حارث فهري - که يکي از دشمنان حضرت علي و
[ صفحه 110]
اهل بيت بود - وقتي شنيد پيامبر اسلام علي (عليهالسلام) را خليفه خودش قرار داده، تمايل شيطاني در او طغيان کرد، گوئي کينه او را پاره ميکرد و شرارت او را بر آن ميداشت که نزد پيامبر اکرم بيايد و از اين گام مبارک انتقاد نمايد!
بيچاره نادان نميدانست که گامها و کارهاي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) تمام از جانب خدا است، گوئي فراموش کرده يا تجاهل نموده بود که پيامبر در برابر فرمان خدا هيچ گونه اظهار نظر و اجتهادي نميکند. آري، پيامبر در وادي «أبطح» مشغول خواندن نماز بود که اين مرد سرکش وارد شد و شتر خود را نزديک درب مسجد بست و با يک دنيا تکبر و کينه وارد شد و در برابر پيامبر ايستاد و با لهجهاي وحشيانه صدا زد: محمد!
پيامبر اکرم سرش را بلند کرد. آيا اين وحشي که پيامبر خدا را به اسم صدا ميزند کيست؟ مگر خداوند مسلمانان را نهي نکرده از اينکه پيامبر را به اسم شخصي صدا بزنند؟!
مگر خدا نفرموده: «لاتجعلوا دعاء الرسول بينکم کدعاء بعضکم بعضا» (سوره نور / آيه 63) خطاب کردن پيامبر را ميان خودتان مانند خطاب کردن همديگر قرار ندهيد. مگر خدا نفرموده: «و لکن رسول الله و خاتم النبيين» (سوره احزاب / آيه 40) او فرستاده خدا و خاتم پيامبران است؟!
پيامبر اکرم ديد اين مرد عرب از کساني است که هنوز آداب اسلامي را نپذيرفته و به تمدن ايمان گرايش نيافته، لذا بدون آنکه به او پاسخ بگويد گوش به سخنان اعرابي فرا داشت.
«محمد (صلي الله عليه و سلم)... به ما فرمان دادي که گواهي دهيم خدائي جز خداي يکتا نيست ما پذيرفتيم. دستور دادي که شهادت به رسالت تو بدهيم، با
[ صفحه 111]
وجود اينکه در دل ما ترديدي بود قبول کرديم. ما را به نماز و روزه و زکات و حج فرمان دادي پذيرفتيم. به اينها راضي نشدي و اکتفا نکردي تا اينکه بازوي پسر عمويت را گرفتي و او را بر ما برتري دادي و گفتي: هر کس من مولاي او هستم علي مولاي اوست؟ آيا اين کار را از پيش خودت کردي يا به فرمان خدا بوده؟!»
شگفتا از اين گستاخي و خودپسندي!
عجبا از اين بيشرمي! آيا اين است طرز سؤال از خاتم انبياء؟!
ولي پيامبر (صلي الله عليه و آله) نگاهي به او کرد و با زبان بردباري و اخلاق و منطق حکمت و رحمت فرمود: «اي مرد، قسم به خدائي که جز او خدائي نيست اين کاري است که به فرمان خدا بوده»
اينک تکليف اعرابي چيست؟ آيا نبايد تسليم شود و اطاعت نمايد؟ آيا لازم نيست از پيامبر اکرم پيروي کند و راضي شود؟
اما اعرابي چنين نکرد، او در حالي که پشت کرده و به سوي مرکبش ميرفت گفت: «خدايا اگر آنچه محمد ميگويد حق است، از آسمان بر ما سنگ ببار يا عذاب دردناکي بر ما فرود آور».
هنوز دعاي مردک تمام نشده بود که خداوند سنگ کوچکي از آسمان بر سرش فرود آورد که از ما تحت او خارج گرديد و نقش بر زمين شد. از آن سو آيات زير بر پيامبر نازل گرديد:
«سأل سائل بعذاب واقع - للکافرين ليس له دافع - من الله ذي المعارج» (سوره معارج / آيه 3 - 1.) سئوال کنندهاي، عذابي را که از طرف خدا به کافران ميرسد و بازدارندهاي ندارد، درخواست کرد.
اين آيه صاعقهاي بود بر سر دشمنان، و فريادي در گوشهاي گردنکشان که
[ صفحه 112]
مخالفان اميرالمؤمنين و واقعه غدير را به خشم خدا و پيامبر و به سرنوشت سياه و آخرت تاريک و عذاب دردناک اخطار داد.
خواننده محترم: مدارک و کتابهائي که اين حادثه و سبب نزول آيه «سأل سائل» را نقل کردهاند فراوان است که من به برخي از آنها اشاره ميکنم تا بدانيد که خلافت اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) پيش از آنکه روي زمين مطرح شده است و محققا خدا کساني را که علي (عليهالسلام) را ياري ميکنند نصرت ميبخشد و کساني که دست از ياري او بر ميدارند خدا آنان را ياري نميکند:
1 - تفسير قرطبي در تفسير مورد بحث.
2 - تفسير غريب القرآن هروي، در تفسير همين آيه.
3 - تفسير ابيالسعود، ج 8 ص 292.
4 - تفسير السراج المنير تأليف شريني شافعي: ج 2 ص 364.
5 - تفسير المنار: در تفسير آيه مزبور.
6 - تفسير الميزان تأليف علامه طباطبايي در تفسير آيه مزبور.
7 - تفسير مجمع البيان در تفسير آيه مزبور.
8 - تفسير صافي در ذيل آيه مزبور.
9 - تذکرهي سبط ابن جوزي حنفي: ص 30 و 31.
10 - فرائد السمطين تأليف شيخ الاسلام حمويني: ج 1 ص 82 و 83 چاپ بيروت 1400 هجري.
11 - الفصول المهمة تأليف ابن صباغ مالکي ص 26.
12 - فيض الغدير شرح الجامع الصغير: ج 6 ص 218.
13 - سيره حلبي: ج 3 ص 302.
[ صفحه 113]
14 - شرح الجامع الصغير تأليف سيوطي شافعي: ج 2 ص 387.
15 - نور الابصار شبلنجي شافعي: ص 78.
اينها پانزده مدرک از صدها مدارکي بودند که ماجراي نزول عذاب در اين حادثه را مطرح کردهاند و اين براي کسي که بخواهد در مورد اين مسئله روشن شود کافي خواهد بود.
|