جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي شيخ محمود نحوي دو کرامت به دفتر انتشارات مکتب الحسين (عليهالسلام) ارسال داشتند که ضمن تشکر از ايشان، آنها را در ذيل ذکر ميکنيم:
مرحوم والد، جناب ثقة المحدثين و عماد الاعلام آقاي حاج شيخ ابراهيم نحوي (رحمه الله) که يکي از وعاظ معروف بود و در فن خطابه مهارتي کامل داشت، حدود چهل سال مشغول تبليغ و خطابه بودند. سرانجام در تاريخ 18 آذر 1373 مطابق با 5 رجب 1415 در روز جمعه دعوت حق را لبيک گفت و به دار فاني رحلت نمود.
در يکي از روزها به مناسبتي بحث از توسل به ذيل عنايت حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس (عليهالسلام) به ميان آمد که ايشان چنين نقل کرد:
يک روز به حرم مطهر حضرت عباس (عليهالسلام) مشرف شدم، خودم ديدم که سه نفر را آوردند که متهم به سرقت بودند. خدام آن آستان قدس که اهل اطلاع و فضل بود براي اتمام حجت و روشن نمودن حقيقت چنين گفت: که انسان خطا و اشتباه ميکند که اگر اعتراف کند چه بسا مورد عفو قرار گيرد. من به شما توصيه ميکنم ميدانيد کجا آمديد و در محضر چه شخص عظيمي قرار گرفتهايد، اينجا بايد حقيقت را بگوييد آنچه که واقع شده بگوييد و چيزي را کتمان ننماييد.
اين حرم حرمتي غير قابل توصيف داد که هيچ جاي انکاري نيست مبادا واقعيت را نگوييد که ميترسم به عقوبتي دچار شويد که ديگر علاج نداشته باشد. از اين قبيل سخنان گفت تا شخص سارق اعتراف کند و خود را از قهر و غضب حضرتش نجات بدهد، و سفارش اکيد کرد که حتما اينجا اعتراف کن.
[ صفحه 636]
بعد از سخنان او قرار شد که متهمين به سرقت به حضرت سوگند بخورند. متهم اول آمد و به نام حضرت قسم خورد و رفت و خود را تبرئه کرد و متهم دوم هم آمد و قسم خورد و برائت خود را ثابت کرد و رفت ولي متهم سوم تا آمد که سخن بگويد حالش تغيير کرد، و آنچنان سرش به زمين و چند مرتبه به ضريح مطهر خورد که همه زوار ديدند و جمعيت زيادي اجتماع کردند. خدام حرم او را با وضع اسفباري از حرم بيرون بردند و عدهاي هم متوسل به حضرت شدند که شايد او را مورد عفو قرار دهد. ايشان فرمود: بعد از بيرون بردن از حرم من ندانستم حالش چه طور شد.
به نظر اينجانب اين قبيل داستانها قطره ايست از درياي بيکران فضايل و مناقب آن حضرت ميباشد و مقام والاي آن حضرت در افقي بس رفيع قرار دارد که هيچ کس از آن اطلاع ندارد که مگر ائمه معصومين (سلام الله عليها) و هر کس در وصف آن حضرت مطلبي را بيان کند يا بنويسد در هر رتبه و مقام علمي باشد به اندازه درک خود سخن گفته است.
و به قول آن شاعر:
اين چنين انسان که نامش ميبرم
تا قيامت من ز وصفش قاصرم
|