حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج آقاي نمازي، منبري معروف اصفهان، از قول دوست شريفشان فرمودند:
دو چيز در حرم ديدم. يکي، در صحن مطهر قمر بنيهاشم (عليهالسلام) و آن در شب جمعهاي بود که من وعده ديگري مشغول کار بوديم، ديدم يک دسته پرنده که مثل مرغابي بودند آمدند دور گنبد امام حسين (عليهالسلام) و دور گنبد حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) دور ميزدند مثل اينکه ميخواستند تعظيم کنند سر فرود آورند و رفتند، ما دست از کار کشيديم و به صحن نگاه ميکرديم.
دوم، شب که آمديم حرم آقا قمر بنيهاشم (عليهالسلام)، جواني را مشاهده کرديم که به مرض رواني مبتلا بود و سه چهار نفر هم از عهده او برنميآمدند، و با زنجير پايش را به ضريح بسته بودند. زيارت و کارهايمان را کرديم و به منزل رفتيم و صبح آمديم که زيارت کنيم و به کار مشغول شويم ديديم اين جواني که هيچ کس از عهده او برنميآمد، آرام شده، ولي زنجير هنوز به پايش بسته است، اما طرف ديگر زنجير که به ضريح بسته بود باز شده است. خادم زنجير را هم از پايش باز کرد، و زوار نيز به جوان پول ميدادند.
به پدرش گفتيم: فرزند شما چه مرضي داشت؟
پدرش گفت: اين فرزند يک قسم ناحق به حضرت خورده بود، و از آن
[ صفحه 631]
ساعت حواسپرتي پيدا کرد، هر جا هم که برديم نتيجهاي نگرفتيم، آورديمش اينجا و متوسل به حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) شديم خلاصه حضرت شفايش داد. فردا شب هم که او را ديدم داشت وضو ميگرفت که به حرم آقا حضرت امام حسين (عليهالسلام) برود. [1] .
|