نوشتهاند در زمان حکومت مجدالملک که ظاهرا از حکام زمان قاجار
[ صفحه 627]
بود و بعضيها نوشتهاند: ميرزا محمد خان ارباب که از خانمهاي معروف بوده يکي از کارگزاران و مباشران و مزدوران يا به قول معروف نوچههايش، که کربلا بوده زن متمولي را ميبيند و به قصد اخاذي و باج به دروغ او را متهم کرده و نسبتهاي ناروا به او ميدهد، تا از اين راه از آن مخدره پولي بگيرد.
آن بانو زير بار نميرود و از پول دادن امتناع ميکند. آن مزدور بيحيا دست به يقه ميشود، ولي آن خانم از دستش فرار ميکند و به حرم حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) ميرود. دست به شبکههاي ضريح مقدس آن حضرت انداخته و باسوز و گداز به آن حضرت استغاثه ميکند. ميگويد: يا اباالفضل (عليهالسلام) دخيل و در پناه تو هستم به فريادم برس.
اما آن مرد گستاخ با کمال پررويي وارد حرم ميشود و دست زن را گرفته از حرم بيرون کشيده و پول مورد نظر را از او با زور ميگيرد. خدام حرم هم نتوانسته بودند در برابر اين ظلم عکسالعملي انجام دهند و از پناهنده حرم مبارک دفاع نمايند، اما صاحب خانه به خوبي انتقام آن زن مظلومه را از ظالم ميگيرد. همين مزدور وقتي که با ارباب خود سوار ماشين ميشود که به نجف اشرف بروند، در مسير راه اتفاقا با خودرو ديگري تصادف ميکنند و بر اثر اين تصادف دستانش از شانه قطع ميشود.
در بعضي کتابهاي ديگر نوشتهاند: سوار طراره (قايق) ميشود دستش ميپيچد و ميشکند و بيهوش ميشود. به مريضخانه و اطباء مراجعه ميکنند و از معالجه مأيوس ميشوند و دستانش قطع ميشود. اين است نتيجه جسارت به زوار و پناهنده حضرت عباس (عليهالسلام). [1] .
[ صفحه 628]
|