مردي از اهل کوت عراق مورد تهمت قرار گرفت که ارتباط نامشروع با زني از خويشان خود دارد و آن زن حامله شد. از او خواستند که با آن زن ازدواج کند تا سر و صداها بخوابد و رسوايي به بار نيايد و او نپذيرفت و ميگفت: که حامله شدن آن زن از من نيست و انکار ميکرد و ميگفت هيچ گونه علاقه و
[ صفحه 607]
ارتباطي با آن زن نداشته است. و حاضر است قسم هم بخورد. در روز 6 ماه رجب 1416 هجري با عدهاي از بستگان او و بستگان آن زن به کربلا آمدند و داخل حرم مطهر حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) شدند. و قبل از اين که دستهاي خود را براي ادا کردن قسم دراز کرد، ناگهان ضربات کوبندهاي به طرف آمد به طوري که دچار خونريزي ميشد و لباسهاي او پاره پاره شد و پيوسته صدا ميزد به کلماتي نامفهوم. او را از حرم بيرون آوردند به طرف در شرق حرم که معروف است به باب الامير علي. و او را به همان حالت و ديگران هم او را ديدند و شاهدان عينا او را به آن وضع مشاهده نمودند. [1] .
|